PART| 27

5.2K 910 122
                                    


جونگکوک احساس میکرد سرش توسط یه چکش  سنگین مورد اصابت قرار گرفته وقتی چشماشو باز کرد دنیا دور سرش میچرخید،با دستاش سرشو گرفت که دید دستش به یه چیز زبری خورد وقتی برش داشت متوجه شد که حولس حوله رو گرفت و تصمیم گرفت بلند شه وقتی بلند شد از درد ناله ای کرد به سرش انگار  وزنه صد کیلویی بسته بودن شروع کرد به سرفه کردن بعد از اینکه سرفش تموم شد به سختی به سمت آشپزخونه رفت تا شاید دارویی چیزی باشه بخوره اما قبل از اینکه به آشپزخونه برسه نزدیک بود بیوفته اما قبل از اینکه به زمین کوبیده شه بدنش توسط شخصی گرفته شد و به بالا کشیده شد اون شگفت زده شد از اینکه کسی که اونو گرفته آیدلش بود

«باید به خاطر تب باشه»

اما هجورم خاطرات دیشب باعث شد سرش بیشتر درد بگیره چشماشو روهم فشار داد و ناله ای کرد

″شاید باید بهتر باشه برگردی به رختخواب″

جونگکوک به سختی سرشو تکون داد اما اون هیچ نایی برای ایستادن نداشت پس به ناچار تهیونگ اون رو بلند کرد و به سمت تختش برد جونگکوک از خجالت سرشو تو سینه تهیونگ قایم کرده بود

«ببخشید»

″اشکالی نداره تو فقط اینجا دراز بکش و استراحت کن تا جین هیونگ سوپتو بیاره″

جونگکوک کمی سرفه کرد و آستین تهیونگو گرفت و نشست و به تهیونگ نگاه کرد

«متاسفم که داخل روز دوممون مریض شدم»

″نگران نباش کسی که باید متاسف باشه منم باید یه جای بهترو برای ملاقات پیدا میکردم″

تهیونگ به پایین نگاه کرد

«نه خوشحالم که با وی آشنا شدم...فقط انتظارشو نداشتم که اون...آیدلم باشه»

جونگکوک دوباره سرفه کرد

″آیدلت؟″

جونگکوک سرشو تکون داد

««کسی که درموردش باهات حرف میزدم خودت بودی»
تهیونگ قرمز شد

″اممم..اِ... میفهمم″

«تب منو گرفتی؟خیلی قرمز شدی»

″نه نگران نباش من به راحتی مریض نمیشم″

«باشه»

جین با یه سینی غذا وارد اتاق شد

_چه احساسی داری جونگکوک؟

«خوبم فقط خستم و یکم احساس گیجی میکنم»

_من قبلا به بکهیون پیام دادم بیاد چکابت کنه الان داره با جونی میان اینجا برا همین تهیونگ باید بهت غذا بده

″من؟″

تهیونگ پرسید در حالی که تعجب کرده بود

_آره تو مگه بهت نگفتم باید مسئولیتشو قبول کنی بهرحال اولین دلیلی که باعث شد جونگکوک مریض شه بخاطر تو بود

IT STARTED IN A WRONG SENT|| VKOOKOù les histoires vivent. Découvrez maintenant