به نام خدای انسان و شیطان :)
.
.
.سوکجین یه لباس خیره کننده پوشیده بود. شاید هم ساده ولی از نظر نامجون جذاب بود. طوری که نیم ساعت تموم بدون برگردوندن سر بهش خیره شد.
موهای سوکجین که اخیرا به رنگ صورتی دراومده بود – و نامجون نمیدونست رنگ واقعی موهاشه- توجه هر کسی رو جلب میکرد.
عادی نیست کسی همچین رنگ مویی داشته باشه. مگر اینکه آیدل باشه، یا حرف جامعه براش مهم نباشه. نامجون عاشق همین شجاعت سوکجین بود.
لباس هاش، طرف حرف زدنش و حتی حرف هایی که میزد، چیز عادی نبود.
شاید هم بود و نامجون، سوکجین رو خدا میدید.-سوکجین. امشب میای یا نه؟
نامجون لبخند زد و تو ذهنش مرور کرد.
-نه!
-اه... چرا انقد ضدحالی آخه.. یه شبه دیگه...
نامجون دقیق میدونست چه اتفاقی میفته. "الان با دست چپ موهای سمت راست سرش رو کنار میزنه و یکم سرشو میخارونه. ادای فکر کردن درمیاره. چشم هاشو رو فرد رو به روش بر میگردونه و میگه:متاسفم.. امشب کار دارم"
با تموم شدن جمله سوکجین، نامجون لبخند زد. همون طور که حدس میزد،مو به موش همون کارها بودن!
پسر چند جمله قانع کننده دیگه گفت، ولی سوکجین باز هم رد کرد و در نهایت با یه قیافه دمغ سوکجین رو ترک کرد.
کشوندن فرشته مدرسه، به یه پارتی کار آسونی نبود. فرشته لقبی بود که تموم دانشگاه به خاطر ظاهر سوکجین بهش داده بودند و نمیدونستند دلیل نرفتنش همینه.
این که نمیتونه آدم های اونجا رو قانع کنه، این کار اشتباهه، سکس گروهی درست نیست، نمیتونی خیانت کنی، عذابش میداد.
با تموم شدن صحبت های سوکجین و پسر، نامجون ترسیده سرش رو پایین انداخت. مدادو تو دستش چرخوند و سعی کرد با نفس های عمیق ضربات قلبش رو کاهش بده.
+نیا. نیا نیا. التماست میکنم..
ولی سوکجین که دعا هاشو نمیشنید؟! شاید هم میشنید... کسی چه میدونست!
با قرار گرفتن یه جفت کتانی صورتی سفید، نامجون محبور شد سرش رو بلند کنه. آب دهن خشک شدش رو قورت داد و گفت:
+س. سلام.. هیونگ
و بلافاصله خودش رو به خاطر لکنت احمقانه اش لعنت کرد.
-سلام نامجونی. خوبی؟
+م. ممنون
-کاری داشتی؟
نامجون هایی گفت و وقتی به خودش اومد سرش رو تکون داد.
-آخه تموم مدتی که با هه گول حرف میزدم بهم خیره شده بودی.
ESTÁS LEYENDO
Devil's Love 1 | Jinjoon.Namjin § Full
Fanficکیم نامجون، پسری که روحش پاک پاکه... حتی شفاف تر از آب زلال! عاشق یه پسر شده. ولی مشکل این نیست! مشکل اینه.. اون پسر یه "فرشته" است و فرشته ها حق عاشق شدن ندارن! کنار اومدن با عشقی که بهت علاقه نداره راحته؛ ولی کنار اومدن با شیطانی که تشنه به خونته...