معشوقه

چپتر یازده : تنبیه میشم!؟

فردا شب.... 

گالف:بله عزیزم، من حاضرم و مامان بابا و گریس و میلد میام، نگران نباش، به موقع اونجام. دوستت دارم. 

میلد اومد دنبال گالف و رفتن خانواده ی گالف رو برداشتن و راه افتادن سمت سالن جشن. 

تو ماشین.... 

مامان گالف:ماشالا به پسرم، چه خوشتیپ شدی، از وقتی تو این شرکتی هر روز بهتر از دیروزی، نمی دونم چرا بابات اینجوری تغییر نکرد. 

میلد:خاله جون، گالف منشی رئیسه، بالاخره با بالاسریا پریده و توجه ویژه داره، بایدم تغییر کنه. 

گریس:گالف، تو شرکت برای منم یه کاری پیدا کن، بنظرم منم بتونم مثل تو پیشرفت کنم. 

میلد:پی گریس، نه نمی تونید، گالف یه استعداد عجیبی داره که فقط اون میتونه اینجوری پیشرفت کنه، هیچکس برای رئیس گالف نمیشه. 

گریس:منظورت چیه، یجوری میگی که انگار گالف زبونم لال، رفته تو بغل رئیس خوابیده، اینکه تازه کارشو شروع کرده و همچین استعداد خاصیم نداره. 

گالف شروع کرد به سرفه کردن و میلد که هول شده بود، گفت:نه نه منظورم این نبود، فقط شوخی کردم،واقعا گالف کارشو خوب بلده. 

بعدم سریع بحث رو عوض کرد. 

وارد سالن شدن، خیلی زیبا تزئین شده بود. گالف و میلد و خانواده اش سر یه میز نشستن. یکم که گذشت، میو و خانواده اش وارد شدن. جنی بازوی میو رو گرفته بود و با جذابیت خاصی با هم حرکت میکردن. 

همه چشمشون رو اونا بود و از جذابیتشون حرف میزدن،حتی خانواده ی گالف. 

گریس رو به گالف گفت: چقدر رئیستون جذابه و چقدر همسرش زیباست حیف که هر دوشون متاهلن وگرنه خیلی خاطرخواه دارن. خوش به حال پی جنی که همچین شوهری داره. 

پدر گالف:واقعا میو جوون فعال و باهوشیه و همسرشم از خانواده ی خوبیه و خیلی جذابه، اونا خیلی بهم میان. 

این حرفا و پچ پچ های اطرافیان گالف رو اذیت میکرد، دلش نمی خواست کسی اونا رو مناسب هم بدونه. 

دینگ دینگ... 

میو:پرنسس، بیا تو اتاق تدارکات. 

گالف بلند شد، رسید با اتاق، وارد شد میو سریع اومد و محکم بغلش کرد. 

میو:عزیزدلم، خیلی خوشگل شدی، جذابیتت داره دیوونه ام میکنه.راستی امشب میام پیشت. 

بعدم سریع شروع کرد به بوسیدن لبای گالف، یه بوسه ی عمیق... 

میو خودشو کشید عقب، چون باید برمی گشت سالن. 

گالف با ذوق:وایییی... عزیزم، پس لباسامو دوست داری. این فقط بخاطر توعه. من بهت خیلی افتخار می کنم، جناب سوپاسیت.