[ Part9 ]

1.7K 267 30
                                    


چشمام خود به خود پر شد:
- وق-وقتی کوک ترکم کرد برام غیر قابل درک بود
تو تا حدودی میتونی درکم کنی جون جین هم ترکت کرد.هرچند اون بر میگرده ولی جئون..اون هیچوقت برنمیگرده..

لبشو با زبونش تر کرد:
" اگه یه روزی برگرده بخاطر تمام کار هایی که کرده معذرت خواهی کنه قبولش میکنی؟! "

چقدر خوش خیال بود‌!

- آه کیم،بیخیال! بیا از تخیلات حرف نزنیم.

چند دقیقه ای توی سکوت گذشت:
" یه سوال بپرسم راستش رو میگی؟ "

منتظر نگاهش کردم:
" تو منو همسرم رو از کجا میشناسی؟! "

گفتن کمی از حقیقت اشکالی نداره نه؟

نفس عمیقی کشیدم:
- از وقتی که بچه بود.

با کمی هیجان به طرفم متمایل شد:
" واقعا؟! "

- اوهوم..اسمم رو بهش بگی بهت میگه کی هستم!
فقط...وقتی برات توضیح داد کی هستم  نگو که منو ملاقات کردی باشه؟

" چرا؟ "
- بعضی اوقات ندونستن بعضی چیزا بهتره از دونستنشه پس بهش نگو.

" باشه..نگران نباش "

چشمام دوباره از خواب خمار شد:
- کیم..میشه اون حوله رو برام بیاری تا روی زمین بخوام و ازش به عنوان بالشت استفاده کنم؟

اخم ریزی کرد:
" زمین سرده کیم!بعدشم تو اول باید بری حموم.

با التماس نگاهش کردم:
- نه اینکارو نکن باهام کیم من میمیرممم نه!

" مسخره بلند شو..ایندفعه گولت رو نمیخورم روی تخت میشینم تا بری حموم و بیای تازه موهات رو هم باید بشوری به هر حال فرقی برات نداره چون فردا قراره موهات رنگ بشه پس مقاومت فایده نداره "
متاسفانه درست میگفت هعی..
- اگه یه روز گذرم به بیمارستان خورد خبرچینیت رو به دکتر میکنم حالا ببین! میگم بزنت..به جین هم میگم تا گوشت رو بگیره و بچلونش.

خنده بلندی کرد که چال گونه هاش نمایان شد:
" نمکدون بازی رو تمام کن کیم پاشو ببینم "

به اجبار دل از اون کاناپه آبی رنگ گرفتم و به همراه کیم به سمت اتاق خوابشون رفتیم:
" کمک خواستی صدام کن "

کمک؟عمرا اونم از تو؟ آه این غیر ممکنه!

- مگه چلاقم؟ فقط کمی کتک خوردم وگرنه از تو هم سالم ترم آییییش.

بی صدا خندید:
"باشه فقط خوابت نبره "

چشم غره ای بهش رفتم و داخل حمام شدم.
مرتیکه پرو منو مسخره میکنه..اصلا مسخره خودتی و
همسر خودشیفت..
[ کمتر غر بزن ته ]
همین رو کم داشتم یه خروس بی محل وراج!
[ کافر همه را با کیش خود پندارد ]

TREASON  [KOOKV]Onde histórias criam vida. Descubra agora