Chapter 4"

260 38 6
                                    

درست نمیدونستم چه اتفاقی افتاده
اما جیسونگ بهمون گفت سریع 
توی سالن اجتماعات جمع شیم. 
اینطور که معلوم بود یه برنامهء فوری برای دانش آموزا گذاشته 
بودن و میخواستن که کل مدرسه حضور داشته باشه. 

حدس زدن موضوعش کار سختی نبود. 
به هر حال امتحانات از هفتهء آینده شروع میشد و چیزی
فعلا مهم تر از این نبود. 

صندلیه دسته دار رو کنار کشیدم و روش نشستم. 
کنار دستم یکی از دخترای سال پایینی بود که طبق شماره بندی 
کلاسش نشسته بود. 
سمت راست من که ردیف سال دومی ها بود. 
از روی عادت ، خیلی کوتاه بر اندازش کردم. 
چشمای کشیدش بیشتر از بقیهء چیز ها توجه رو جلب میکرد. 

چشماش رو از دفترش جدا کرد و سمت من کشید. 
البته نه دقیقا من. 
سمت دوتا پسری که بالای سرم ایستاده بودن و من هنوز متوجه 
نشده بودم. 
رومو طرفشون برگردوندم: 
"بلاخره اومدید؟ واستون جا گرفته بودم"

فلیکس به عنوان تشکر دستی روی موهام کشید و روی
صندلی خالی سمت چپم نشست. 
جیسونگ هم روی صندلی جلوییم نشست. 
سالن کمکم داشت پر میشد و چیزی نمونده بود که
معاون کیم سرو کلش  برای یه سخنرانی طولانی و
طاقت فرسا پیدا شه. 

به صندلیم تکیه دادم و سعی کردم تا وقتی که معاون کیم
میاد خودم رو مشغول کنم. 
لمس گرمای دستی باعث شر سرم رو طرف صاحبش 
ببرم: 
"تو سئو سوجایی درسته؟" 

یکم از سوال یهوییش جا خوردم. 
به پلاک روی سینم اشاره کردم: 
"اوهوم، مشخصه دیگه" 
لبخند دندون نمایی زد و دستش رو طرفم گرفت: 
"من پارک یورا ام، سال دومم ، خوشبختم" 

دستش رو گرفتم و در جواب لبخند مزحکش 
به سختی لبخند زدم: 
"آ ، خوش ، بختمم یورا" 
رفتارش با افکارش همخونی نداشت. 
چهرش کامال این رو فریاد میزد.

دستش رو تکیه گاه چونش کرد و روی دستهء صندلیش گذاشت. 
حوصلهء هیچ گونه بحث خاله زنکی ای رو نداشتم. 
دخترای این مدرسه کلا طرف من نمیومدن مگر اینکه چیزی میخواستن. 

راستش رو بخوای از وقتی به سئول اومدم هیچ دوست همجنسی  نداشتم. 
اول فلیکس بود و بعد سونگمین و حالا هم جیسونگ. 
سرمو کج کردم و بهش زل زدم: 
"خب یورا ، چیزی شده که میخوای بهم بگی؟" 
با فاصله گرفتن لبهاش از هم دیگه متوجه شدم درست حدس 
زدم: 
"آممم اره خب ببین راستش" 
سعی میکرد خودش رو مضطرب نشون بده. 

دستش رو از زیر چونش برداشته بود و انگشتاش رو بهم گره زد: 
"خب من از یکی از دوستات خوشم میاد و نمیتونم بهش بگم. 
بقیه دوستاش هم پسرن و کمک خواستن از اونا هم سخت و
خجالت آوره. 
پس فکر کردم که تو تنها کسی هستی که میتونه بهم کمک کنه"

دست به سینه تکیه دادم و مالیم بهش چشمک زدم: 
"خب کدوم دوستم رو مد نظر داری شیطون؟" 
کمی خم شد تا آهسته جوابم رو بده: 
"لی فلیکس" 

I Want A Pain Like you 彡°Where stories live. Discover now