مدتی بود که بین نامجون و رفیقاش بیشتر بهش خوش میگذشت.
هنوز فک کیم تهیونگ خردکردنی بنظر می رسید ولی جونگکوک میدونست چجوری نیمه پر لیوان رو جلوی چشمش نگه داره
در هر صورت بخاطر نامجون بیشتر باهاش برخورد داشت و میشه گفت کمی عادت کرده بود.. فقط کمی..._ همش لب و دهنی جز حرف زدن کاری هم میتونی بکنی بیب؟
با صدای جیمین لبخند بزرگی زد و سرشو سمتش چرخوند
مدتی بود که جیمین هم به جمعشون اضافه شده بود و وجود خونگرم و صمیمیش بین بچه ها جاافتاده بود._ اره میتونم فقط زیادی بچه ایی. بزرگ شدی میایی با هم صحبت میکنیم
و جونگکوک درک نمیکرد چرا بعد از صدای بامزه ی جیمین که باعث لبخندش میشه باید کلمات کسی به گوشاش برسه که نگاه لحظه اییش به تنهایی جونگکوک رو از حرص قبض روح میکرد
_ بهانه ایی نداری؟ دیدی فقط لب و دهنی؟ حالا اشکال نداره وقتی تنها شدیم نشونت میدم
بحثای کوتاه و گاها طولانی جیمین و تهیونگ صرفا شوخی بودن و باعث خنده ی بقیه هم میشدن
جیمین با تهیونگ اونقدر راحت بود که شوخی های خرکی کنه و وقتی هم اون اطراف درحال سر به سر گذاشتن بود، از معدود زمان هایی حساب میشد که یه انرژی از حیات از سمت تهیونگ ساطع میشد
کسی که توی کل جمع هاشون کمترین جملات رو بیان میکرد و اکثرا جمع رو به چپش میگرفت، با جیمین کل مینداخت و شوخی میکرد_ باشه پرنسس هروقت بزرگ شدی حسابی رومو کم کن. تا اون موقع هم میتونیم همه تهدیداتو برعکس انجام بدیم
_ اوکی گایز بسه دیگه..
صدای نسبتا جدی نامجون جو رو کمی سرد کرد و جیمین شونه بالا انداخت
_ اون شروع کرد!
پسری که بهش اشاره شده بود سر بلند کرد و با چشمهای گرد به جیمین چشم دوخت
_ من؟! تو بهم گفتی کردنی!
جمعی که بخاطر حرف نامجون با گزیدن لبها و چنگ زدن به رونهاشون خنده هاشون رو نگه داشته بودن، دوباره به قهقهه افتادن و محوطه رو روی سرشون گذاشتن
تهیونگ پوف فیکی کشید و خندید_ همین مونده بود سر پیری نیم وجب پرنسس اینو بهم بگه
جیمین بخاطر لقب پرنسس چشم غره ی تیزی رفت و روی نیمکت ولو شد
_ داره تاریک میشه..
گفت و پا روی پا انداخت. نامجون زودتر از همه از جاش بلند شد و رو هوا دست تکون داد
_ اوکی گایز من دارم از خستگی میمیرم. باید درس هم بخونم.. زودتر میرم
با حرفش بقیه انگار که منتظر اجازه باشن بلند شدن و با خداحافظی کوتاهی تک تک راهی اتاقاشون شدن
ŞİMDİ OKUDUĞUN
Wierd Star
Hayran Kurgu_ اونا میبرنت دیوونه خونه.. + مگه کسی باورش هم میشه؟ _ نه.. ولی میبرنت چون ذهنت خلاقیت عجیب و وحشتناکی از خودش نشون میده.. + من فقط میخوام تعریفش کنم.. _ بکن.. منم تاییدت میکنم. دیوونه خونه تنوع خوبیه