Jungkook
بی هدف نگاهم رو به ورقه های رو به روم میدم.
کار هروزم شده یادداشت کردن جرم های زندگیم.
به عبارتی برای خودم یه پرونده جرم درست کردم!
نمیدونم الان صفحه چندمش رو دارم مینویسیم
شمارش از دستم در رفته..با صدای جیهون نگاهم رو از ورقه های روی میز گرفتم:
" بابا بیکاری؟! "
نگاهم رو به چشمای ملتمسش دادم و جدی گفتم:
- نه!
وا رفت:
" پ-پس مزاحمت نمیشم "
میدونم نباید اینطوری رفتار کنم ولی خستم!
اتاق رو ترک کرد.هیچوقت دوست نداشتم ناراحتیشون رو ببینم.
هیچوقتم بابت بودنشون از خدا تشکر نکردم!
بچه هام نقطه ضعف های منن اونا منو یاد حماقت های
گذشته زندگیم میندازن باعث میشن عذاب بکشم..هر بار با دیدنشون چهره جولیا جلوم نقش میبنده
به یادم میارن که چطوری بخاطر پول رفتم توی کار قاچاق به یادم میارن که قدیما چقدر احمق بودم.
اون دوتا مثل جهنم من میمونن!
یه جهنم که هر روز خودشو بهم یاد آوری میکنه!ای کاش میشد این جهنم زندگیم رو خاموش کنم ولی..
اگه این کار رو کنم خودمم همراهش خاموش میشم.
ولی من حتی اگه بخوامم نمیتونم جهنم زندگیم رو خاموش کنم اونا تنها دارایی های حقیقی منن..!من حماقت های زیادی توی عمرم مرتکب شدم ولی
نتونستم از هیچ کدومشون به درستی درس بگیرم هه!اگه منِ احمق وارد اون باند لعنتی نمیشدم شاید شانس اینو داشتم که یه زندگی آروم در کنار همسرم و بچه هام داشته باشم!
شایدم..شایدم شانس اینو داشتم که با تهیونگ بمونم ولی من تمام پل های برگشت پشت سرم رو خراب کردم و اون اعدام شده..هرچند هیچوقت نمیخواستم به کشتنش بدم ولی..
چشمام رو از درد بستمحماقت کردم یه حماقت بزرگ من اون
رو عاشق خودم کردم و از خودم روندمش.
هرچند هدف من گول زدنش و فروشش به عربستان بود ولی اون..هیف بود برای زیر خواب بودن یه مشت عوضی لاشخورهنوز صحنه تشنجش رو یادم نرفته اون لعنتی داغون شد!!
اون روز برای اولین بار فهمیدم کسی هم هست که توی
دنیا فقط برای من بمیره! کسی هست که با تمام وجودش میخوادتم.
و اون واقعا مرد!
اگه گی بودم هیچوقت از دست نمیدادم هیچوقت!هنوز طعم لباش زیر زبونمه
ای کاش برای آخرین بار ازش طلب بخشش میکردم!
ای کاش..ولی اون الان زیر خروار ها خاک خوابه
هنوز که هنوزه یاد آوری روزی که باهاش بهم زدم مثل پتکی روی سرم کوبیده میشه!
VOUS LISEZ
TREASON [KOOKV]
Fanfictionکافی بود به من دروغ نگی و واقعیتو ازم پنهون نکنی. کافی بود بهم بگی که واقعا دوستم نداری، کافی بود با من رو راست باشی. کافی بود زمانی که علاقهای بهم نداشتی الکی بهم محبت نمیکردی و منو انقدر دلبستهیِ خودت نمیکردی. کافی بود بجای این که الکی به من بگ...