6 Praise me

1.2K 262 362
                                    


+نمیخوام برم

-اینجا فقط واسه حموم کردنه نامجون

+ولی خیلی قشنگه... حیفه.. نمیخوام

-یادت رفته پیمانمونو؟.. نترس بازم برمیگردیم. خودم میارمت

نامجون نمیخواست بره. اب شفاف و ماهی های ریز توش، گل و گیاها با بوی مست کننده، درختای بلند...باید همه رو تو ذهنش ثبت میکرد.

-نامجون..

+اومدم

حدود چند دقیقه بعد جین تبدیل به جثه شیطانیش شد. چون دیگه به اتاقش رسیده و دلش واسه ابهت تنگ شده بود. نگاهی به آینه انداخت و بعد چندین بار ستایش خودش سمت نامجون برگشت.

-خوشت میاد نه؟

+ا. از چ. چی؟

لکنتش همیشه لو میداد. مزاحم‌!

-از اندامم. وقتی خودم میشم.

نامجون سرشو برگردوند و حرفی نزد. حس میکرد گونه هاش داغ شدند.

-عاو بیخیال آدمیزاد. بگو که خوشت میاد. بگو

+خ. خوشم می. یاد

-همممم

جین صدایی از سر خوشحالی درآورد. لباس پوشید و کنار نامجون نشست.

-وقتش نیست پیمان رو عملی کنیم؟

+ب. باشه

نمیدونست شرط جین چیه، فقط میخواست از اون موقعیت خجالت آور-که از نظر یه آدم عادی چیزی نیست-فرار کنه.

-تو خواستی سوکجین باشم. من قبول کردم. نوبت توعه.

+نوبت منه؟؟

-آره.. منو بپرست.

نامجون خنده مصنوعی سر داد. چون نمیدونست منظور واقعیش چیه؟!

+یعنی چی بپرستم؟

-اون طوری که سوکجین رو میپرستی.. منو بخواه

نامجون گیج شده بود. پیشنهاد جذابی به نظر میرسید. سوکجین بهش گفته بود نجس ولی برادرش نامجونو میخواست.

از لحاظ ظاهری شبیه بودند، پس چهره اش همیشه جذابه. فقط... لعنتی اون خیلی درشت بود. البته با جین بودن لذت بخش بود. حداقل مثل سوکجین قلبش رو نمی شکوند.
اما.. این که یه انتخاب نبود!

+این پیمان کی تموم میشه؟

-هر وقت من بخوام

+ولی احمقانه است. ناعادلانه است. من.. فقط میخواستم تنهایی حموم کنم.

-باید حواستو جمع میکردی با کی شرط میبندی.

نامجون احساس گرما می‌کرد. نمیدونست دقیقا کدوم حس همچین بلایی سرش آورده. چون بین ترس، ذوق و ناراحتی مونده بود.

Devil's Love 1 | Jinjoon.Namjin § FullWhere stories live. Discover now