7 You're mine.

1.1K 249 244
                                    

نامجون تو یه جایی که حتی نمیدونست کجا نشسته بود. زمین رو به روش گرم و سوزان به نظر می‌رسید. میخواست برگرده به زمین، پیش سوکجین، تو اتاق درهم برهم خودش، زیر همون پتوی قهوه ای روشن. ولی همه آرزو هاش با یه آه تموم شد.

-نامجون..

صدای آشنای جین اومد. و چند ثانیه خودش جلوی پای نامجون نشسته بود.

-حالت خوبه؟ کاریت کردن؟ چرا این شکلی شدی؟

نامجون نمیدونست از چی حرف میزنه. چه شکلی شده؟ جین که چند ثانیه پیش کنارش نشسته بود. جین که بال نداشت!

+سوکجین

سوکجین سرش رو به معنای بله تکون داد.

+خودتی؟ باورم نمیشه

با خوشحالی گفت و تن سوکجین رو بغل کرد.

-حالت خوبه؟ بهت آسیب زدن؟

+خوبم... تو.. اینجا چی کار میکنی؟ مگه فرشته ها میتونن به جهنم برن؟

=معلومه که نه. به لطفه اینکه برادر منه کاریش نداشتن

آستاروث با عصبانیت گفت و باعث شد سر سوکجین و نامجون برگرده. سوکجین بلند شد و بال هاشو به هم زد. باعث شد جذبه اش از قبل بیشتر شه و نامجون قلبش رو توی دهنش حس کنه.

-علاقه ای به اومدن نداشتم. برای دیدن نامجون اومدم

=از کجا فهمیدی اینجاست؟

-به تو ربطی نداره

جین پوزخندی به قیافه عصبی برادرش زد و چند قدم نزدیک شد. نامجون به معنای واقعی کلمه ترسید ‌!

=حالا که فهمیدی خوبه. برو

-اونم با من میاد

جین کوتاه و برای مسخره کردن برادرش خندید. دست نامجون رو گرفت و سمت خودش کشید.

=فکر کردی من میزارم؟ اینجا قلمرو منه.

سوکجین اخم غلیظی بین ابروهاش نشوند. انگشت اشاره اشو تهدید وار بالا گرفت و گفت:

-با زبون خوش بده ببرمش.. خدا از دستت عصبانیه. نمیتونی یه خون پاکو تو جهنم نگه داری

=تا اون جایی که من یادمه، تو زندگی رو واسش جهنم کردی. به خاطر تو حتی حاضر به خودکشی هم میشد

-معلومه که نه. من دلیل داشتم. از کلمات سواستفاده نکن. 

جین نمی‌خواست کسی که بعد سال ها باعث سرگرمیش شده رو از دست بده. 

=اون اینجا خوشحاله

-نیست و تو تعیین نمیکنی

نامجون دوست داشت دستش رو از چنگ انگشت های قوی جین نجات بده، ولی میدونست بی فایده است. عصبی گفت :

Devil's Love 1 | Jinjoon.Namjin § FullNơi câu chuyện tồn tại. Hãy khám phá bây giờ