از عصبانیت و خواب الودگی از جاش بلند شد و یه راست سمت منبع صدا رفت ... با دیدن جایلی که داشت سر ته ته مظلوم داد میکشید به این فکرکرد که موضوع چیه ؟؟
جایلی:تههههههه حالا برو باغچهههه عزیزمووووو درست کننننن
جیمین:چه خبره اینجا ؟؟
جین:اوه زیبای خفته بالاخره بیدار شد اونم بدون بوسه؟؟
هانا:هیچی تهیونگ برای پیدا کردن چند تا کرم باغچه گل جایلی رو زیر رو کرده و به فنا داده ....
جایلی:حالا که بیداری و حالت خوبه ....بیا برو کمکش
با تعجب و دهن باز نگاهشون کردم
جیمین:چرا من؟؟
جایلی:چون دوست پسرته
پوکر نگاهش کردم ..که منو به عنشم نگرفت و رفت تو آشپزخونه
جیمین:چه ربطی داره؟؟
جین:می خوای ربطشو شفاهی شرح بدم یا عملی ؟؟
جیمین:دیوار کوتاه تر از من ندیدین .....
با دیدن جایلی با اون همه وسیله حرفشو خورد
جایلی همه وسایل رو انداخت بغل جیمین
جایلی:نه ندیدیم
به تهیونگ به چشم غره فجیح رفتم
جیمین:گمشو همراهم بیا
ته مظلوم پشت سر جیمین حرکت کرد
....
جیمین با بیل خاک و زیر و رو میکرد ..هر از چند گاهی عصبی به بالکن نگاه می کرد و بعدش یه لگد در کون تهیونگ میزد
ته :چیمی ببشید ...
جیمین دست از کارش کشید به تهیونگنگاه کرد
جیمین:خفه .....واقعا با خودت چی فکر کردی و اون شوخی مسخره و چندش اور رو باهام کردی ؟؟و...ویییی وقتی یادش می افتم تماممممم بدنم می خاره....هنوز حس میکنم اون چندشای لزج دارن روم حرکت میکنننن..
دلم می خواد بالا بیارم و برم حموم حسابی خودمووو بسابمممممم...وای.خدا ...الانه که دوبارهههه غشششش کنمم
ته نگران از جاش بلند شد
ته:این نقشه جین هیونگ بود ...نمی تونستم باهاش مخالفت کنم اگنه دودمانمو میداد هوا
جیمین با تیک عصبی:جون من مهم تره یا دودمانتتتت
ته:خو معلومه دودمانم
جیمین جوری به افق خیر شد که انگار دیگه از زندگی سیر شده ....بیا اینم از دوست پسر من
عصبی بیل و تو دستش گرفت و با حرص خاک و زیر رو میکرد
هانا: بچه ها این سطل کرماس که جمعشون کردم بریزین تو خاک
جیمن حتی نمی خواست نگاههه کنههههه
تهیونگ که دید جیمین حرکتی نمیزنه و هانام هاج و واج مونده،رفت و سطل رو ازش گرفت و با با فصله از چنگک رو زمین گذاشت
جیمین بعد یه ساعت بکوب درست کردن خاک و نگاه های عصبی به بالکن بالاخره صبرش تموم شدو بیل رو انداخت رفت جلو روبه بالکن ایستاد و به جایلی و جین نگاه کرد که روی تاشو دراز کشیده بودن و یه ابمیوه هم دستشون بود...هه انگار اومدن هاوایی با یه عینک رو چشماشون و با چتر بالا سرشون داشتن لذت دو عالم رو میبردن انگار نه انگار اون طرف من داشتم مثه گاو زمین شخم میزدم
جیمین:نمی خواین بیاین کمکککککک
جایلی:به جای اینکه اینقدر حرف بزنی کار کنی تا الان تموم شده بود
جیمین:مگه خدمتکارتم
جین:خودت ریدی خودتم جمع میکنی ...خدمتکارا موظف نیستن ریدنت رو جمع کنن
جیمین یه پوزخند زد و یه نگاه پر فحش رونه جین کرد
جیمین:عامل اصلی این ریدن کی بود ؟؟
جین:دلیل اصلی این ریدن کی بود؟؟
ته:چیم بیا دیگه ....بیخی داره تموم میشه دیگه
جیمین پوفی کرد و اومد که برگرده که پاش رفت رو چنگک و بعد دسته چنگک با سرعت تمام محکم خورد به دماغش بعد هم تعادلش رو از دست داد و.....
بنگگگگ
از پشت افتاد تو سطل پر از کرم......
ته:چیمیییی
جیمین خشکش زده بودد ....چیزی از دو رو ورش نمیفهمید جز حرکت موجودات لزجِ زیر کونش.....
با کشیده شدن دستش و شوت شدن تو بغل کسی بالاخره به خودش اومد نفسای بلند میکشید تا خودش و اروم کنه
چیزی نیستتتت ...دیگهههه تموم شددد .....
ته:دماغت قرمز شده ...هههه پیشتر کیوت شدی
با این حرف ته ...جیمین عصبی به عقب هولش داد و برگشت و خم شد و شروع به عق زدن تو سطل کرد
جایلی:اوفففف پسر به این لوسی ندیدم
جین:حالا که داری رویتش می کنی اونم اچ دی
جایلی:اوه راستی اوپا میدونستی نزدیکی اینجا یه دریاچه تفریحی هست ؟؟
جین :نه
جایلی:خوب پس چه طوره به عنوان یه گردش یه روزه بریم کنارش کمپ بزنیم؟؟
جین:هوم خوبه دوست دارم ببینم چه جوریه
جایلی:اوکی ...(نعره زنان،)هانااااااا وسایلتو جمع کن میریم گردش
جیمین بالاخره سرشو از سطل بیرون اورد و بی حال به تهیونگ تکیه داد پوکر به جای خالی اون دوتا دیو نگاه کرد
.
.
.
.
بعد یه دوش و سر حال اومد رفت پیش بقیه که از این طرف و اون طرف میدویدن خیلی ریلکس لم داد چون اصلا دلش نمی خواست بره بیرون .....
با دیدن جایلی که داشت از کنارش با سرعت میگذشت وایستاد و دستشو کشید
جیمین:جایلی کنسول بازیت کجاس ؟؟
....بالاخره باید طی نبود اون ها یه جوری خودش و سر گرم میکرد
جایلی:اومممم فکر کنم طبقه بالا اتاق اخری ....اتاق چهارم
جیمین با یه پوف دوباره تمام راه هایی که اومد بود وبرگشت و در باز کرد
با چیزی که دید پاهش شل شد و رو زانو هاش افتاد .....با اون حجم از شلوغیی جلوش چه طور اون چیزی که می خواست رو پیدا میکردددددد .....اونجا انگار بمب اتممم ترکونده بودن ....ولی مجبور بود بگرده تا حوصله اش سر نره...حوصله سر رفتن و بعدش کلافه شدن بد دردیه ....با کلی بدبختی و غرغر کارتون ها رو نگاه میکرد که با حس حرکت چیزی کنارش با یه پوف بلند اون چیزه نامعلوم و بدون نگاه کردن کناری پرت کرد...انگار هنوزم توهم میزد....از دست این توهم ها .....با عصبانیت اخرین جعبه ایی رو کناری پرت کرد.....مثه بقیه کارتون ها هر چی توش بوودد غیر از اونی که می خواست فقط کافی بود از خیر کنسول بگذره و دیگه نبالش نگرده دقیقاااا جلو چشماششش ظاهر میشد ....اوفففف پس کجا بوددددد ....نکنهههه اتاقققق اشتباهی اومدهههه یا نکنه دوباره از اون شوخیه های غارنشینی جایلی بوددد ...باورش نمیشد که اینقدر زود گول خورده دوباره با حس حرکت چیزی رو پاهاش با حرص پایین و نگاه کرد روانی شده بود از بس توی طول کشتنش با این حس رو به رو شده بود ....
وایییییییی ننههههههههههههه
با چیزی که دید با جیغ خودش و به در رسوند با ترس دسته رو بالا پایین میکرد ولی در باز نمیشد با سرعت به سمت اون موجود دراز بزرگِ زشت که به سمتش میومد برگشت و دوباره........
نننههههههههه مووووووو مییییی خواممممممم
ته:جیمینننننن چی شدههههه
جیمین:ته؟تهههههه طورو خداااااا این در و باز کن اینجا یه کرم درازههههههه
ته:کرم اونجا چیکار میکنه؟؟
جیمین:بزررررگگگ
ته چشماشو تو حدقه میچرخونه
ته: حالا ....یه کرم نسبتا بزرگ
جیمین: بااااامنننننن بحثثثث نکننننن و این در و بازززز کنننن واقعا این وضعیت اوژانسی رو درککککک نمیکنی تووووو
ته:از در فاصله بگیررر نق نقو
خواست بره عقب که با دیدن نزدیک شدن اون موجود با ترس فرار کردو رفت دور ترین جای ممکن به اون موجود تو خودش جمع شد
تهیونگ با چند ضربه محکم به در بالاخره موفق به شکستن در شد با دیدن اون موجود سیاه رنگ بزرگ دقیقا رو به روش ......
پشششششماممممممممممممم
دید جیغغغ کشید و رفت عقب با سر و صدا هایی که دو زوج با هم راه انداخته بودن همه به سمت بالا یورش برده بودن
جین:خبر مرگتوننننن دوباره چی شدهههه؟؟
ته با ترس به اون مار سیاه رنگ اشاره کرد
هانا با دیدن اون موجود با ذوق سمتش رفت
هانا:ملوسکم اینجا بودییی
جیمین:ملوسک؟؟
جایلی:اه این که حیون خونگی هاناس .......
جیمین با یاد اوردی حرفای تو اشپزخونشون پوکر شد ......اونا داشتن درمورد یه مار دراز حرف میزدن نه یه انسان؟؟
جین:جیمین گفتی نمیای؟؟
جیمین:این کرم دراز رو نمیبرین
هانا:کرم چیهه؟؟؟اسم دارههه ملوسکککک
ته:به دیکمممممممم
جایلی:معلومه که نه اینجا میمونه
جیمین:نهههه میامممممم ....من و با این کرم دراز زشتتتت تنها نزاریدددد...وایستیددددددد
.
.
.
.
جین:اوه اسکله هم داره
جایلی:اره تازه شهرک تفریحی هم داره
جیمین داشت مثل افسرده ها کنار دریاچه قدم میزد و به شرو ورای اون دوتا اسکول گوش میداد که با تنه ایی که بهش خورد شوک زده نتونست تعادلشو حفظ کنه.... و در اخر افتاد تو اب
هانا:اوپس ساری
جیمیمن موش اب کشیده شده خودشو بالا کشید و عصبی به اون دوتا احمق نگاه کرد
جیمین:دلیللللل مسخرتوننننن چی بودددددد؟؟؟؟
ته:جیمینی یه دوچرخه نزدیک بود بزنه بهم من بدون اینکه حواسم باشه خوردم به هانا ....و خوب اونم به خاطر یهویی بودن اتفاق نتونست خودش و کنترل کنه و خورد بهت .....
جیمین:کورررررر که نبوددددددددد بودددددد؟؟
جین:شلوغش نکن چهارتا دونه قطره اب این الم شنگه ها رو نداره که
جیمین عصبی به سرتا پای خیسش اشاره کرد که هنوز از از لباساش اب چکه میکرد
جیمین:سیرسلیییی؟؟؟چهار قطرهههه ابببببب
جایلی:مسخرس
جین:ولش کنید
هانا:بازم شرمنده
ته:حالا چهار قطر هم که نه ...به نظرم ده تا خوبه
جین:چرا ده تا نفله ؟؟
ته:پس چندتا ؟
جین:هشتاشم زیاده
ته:چرا هشتا ؟
جین:پس چندتا؟
جین و ته که همین جوری داشتن سر عدد بحث میکردن.... جایلی و هانا دست تو دست هم جلو تر قدم میزدن
و در این ور قضیه جیمینی بود که داشت دنبال راهی برای خفه کردن خودش می گشت و در اخر ....تصمیم گرفت که.....
اهععععع......شالاپ
ته:اون الان چیکار کرد؟
جین:فکر کنم داره تمرین شنا میکنه
ته:پس چرا بالا نمیاد
جین شونه ای بالا انداخت
جین:چه میدونم ...حتما داره قبل از تمرین شنا تمرین نفس گیری میکنه تا راحت تر بتونه شنا کنه زیر اب
ته: تمرین نفس گیری؟
گین:هوم نفس میگیری میری زیر اب تا اونجایی که بتونی اون زیر میمونی و بعد از احساس کمبود هوا میای بالا ...
ته:مگه ماهیه ؟
جین: چه میدونم...ولش کن.... بزار بچه دلش خوش باشه که میتونه زیر اب شنا کنه و ببینه
ته:طول نکشید؟؟
جین:ریه های خوبی دارهههه
با بیرون اومد یهویی جیمین از اون زیراب ته از ترس پرید
ته:روانییییی پشمام فر خورد ایشش هیونگگگگ بیا بریممم
جیمین پوکر دوباره اروم رفت زیر اب ...و از این همه توجه و اهمیت پودر شد و ترکید
VOCÊ ESTÁ LENDO
𝑻𝒓𝒐𝒖𝒃𝒍𝒆 𝑴𝒂𝒌𝒆𝒓 𝑬𝒍𝒆𝒎𝒆𝒏𝒕
Fantasia(های به ریدرها عزیزم لینک پارت های ویرایش شدش قرار گرفته در پارت اول لطفا اگه به این بوک برای خوندن فرصت دادید لطفا فایل های ویرایش شده اش رو چک کنید و لذت ببرید 💜) کیم تهیونگ حتی اسمشم باعث میشه سرتو بکبونی تو دیوار کیم تهیونگ عنصریه که تنها کار...