-تصمیم تو گرفتی؟
با صدای سوکجین سرش رو بلند کرد و آه کشید.
+نمیتونم..پوزخند سوکجین روی لب های خوش فرمش، نامجون رو عصبی کرد. نمیخواست عشقش ناراحت باشه.
+معذرت میخوامسوکجین عصبی داد زد:
-انقد معذرت خواهی نکن
نامجون زیرچشمی به اطراف نگاه کرد و آب دهنش رو قورت داد.
+ه. هی..-هیسس.. چه مرگته نامجون؟ نمیبینی؟ اونجا تو اون جهنم کوفتی... نمیبینی جین چه کارایی میکنه؟
نامجون سرش رو - اگر امکان داشت- بیشتر پایین انداخت. میدونست جین انسان ها رو شکنجه میکنه، ولی واسه پاک شدن. دروغ بود؟-من اونجا رو خوب نمیشناسم نامجون. ولی.. مطمئنم چشمت به یه در بزرگ با طرح صلیب برعکس افتاده. در قهوه ای سوخته..
وقتی نامجون واکنش خاصی نشون نداد، چونش رو گرفت و سرش رو بلند کرد. باید با لحن آروم تری حرف میزد.
-میخوام چشمت رو باز کنم. میخوام حقیقتو ببینی.. بفهمی آستاروث اون فرشته ای که تو مغزت ساختی نیستوقتی باز هم جوابی نگرفت آه کشید و گفت:
-حداقل بهم بگو چرا نمیتونی بکشیش؟
+چ. چون.. آستا تا حالا.. چون اون آدم بدی نیست.
جین پوزخندی زد و موهای خوش رنگش رو با انگشت جا به جا کرد.-اون اصلا آدم نیست. اشتباهی که چشمتو کور کرده
+معذرت میخوام
-از معذرت خواهیات خسته شدم. فقط بگرد و اون درو پیدا کن. طوری که کسی نفهمه واردش شو. و بعدش تصمیم بگیر..نامجون با ناامیدی سر تکون داد. میخواست شکنجه نشونش بده؟ نامجون اهمیتی نمیداد. شکنجه ها برای پاک شدن خود انسان هاست. بعدش میتونن وارد بهشت بشند.
سوکجین کنار نامجون زانو زد. موهایی که روی پیشونیش ریخته بود رو کنار زد و لبخندی به سبک خودش روی لب های حجیمش نشوند.
-دوست دارم بهتر ببینی نامجون. اسباب بازی برادرم نباش
نامجون آب دهنش رو به زور قورت داد. فاصله شون خیلی کم بود و این واسه قلب نامجون سم محسوب میشد.-بهم قول بده همین امشب میری سراغش
+ق. قول م. می. دمسوکجین علاقه ای به انجام اون کار نداشت ولی انجامش داد. چیزی که نامجون یه رویا میدید. لب هاش رو روی پیشونی نامجون گذاشت و بعد چند ثانیه که طولانی به نظر میرسید برداشت.
-مواظب خودت باش
گفت و رفت. نفهمید چه آشوبی به وجود آورده. نامجون با دست لرزون لب هاش رو پوشوند و با دست دیگه قفسه سینش رو فشار داد. سوکجین، کسی که عاشقش بود، پیشونی شو، برای چندین ثانیه، بوسید.کلماتی که تو ذهن و قلب نامجون، تا ابد هک شد.
***
+آه خسته کننده اس
نامجون نالید و تنش رو روی تخت بزرگ جین پرت کرد. تنش رو کش و قوس داد و سمت جثه انسانی جین برگشت.
+آستا
YOU ARE READING
Devil's Love 1 | Jinjoon.Namjin § Full
Fanfictionکیم نامجون، پسری که روحش پاک پاکه... حتی شفاف تر از آب زلال! عاشق یه پسر شده. ولی مشکل این نیست! مشکل اینه.. اون پسر یه "فرشته" است و فرشته ها حق عاشق شدن ندارن! کنار اومدن با عشقی که بهت علاقه نداره راحته؛ ولی کنار اومدن با شیطانی که تشنه به خونته...