سلام سلام امیدوارم خوشتون بیاد^^One shot
Larry stylinson
Name : Wuthering Heights.
( بلندی های بادگیر )
Author : veekلویی تاملینسون ۲۷ ساله
هری استایلز ۲۴ ساله
آنجلیس استایلینسون
و زمانی که قلب ، دلیلش رو برای تپیدن از دست بده ، شروع به نابودی خود میکنه.
و تو داستانی بودی که بعد از تمام شدنت ؛ زندگی من رو از شروع به نابودی کشوندی.
آنجلیس_پاپا؟
لویی+بله عزیزم؟
آنجلیس_تو واقعا پاپا منی درسته؟
لویی+آره عزیزم درسته
آنجلیس_پس مامان کجاست؟..
صدای زیبای خنده هایی از پشت تابلوی بزرگ پوشیده شده با ابریشم سفید در فضای خانه پیچید.
سرما مثل همیشه درز پنجره ها را سست کرده بود و با قدم های برهنه و استوار از زیر و بم خانه ی خاکستری رنگ رد میشد.
تن سفیدش را با ناز و عشوه به باد می پیچید و خودش را به زیبایی به ابریشم تابلوی به خاک نشسته می کوبید.
با تکان خوردن پارچه ی ابریشمی قسمتی از تابلو که شامل زلف های بلوطی رنگ و فرفری های خوش فرم بودند به نمایش دو جفت چشم بلوری در آمدند تا دوباره ، تن پسر به لرز نشسته را میخکوب صندلی چوبین قدیمی کنند.