┨Chapter 33├ THE RULES

246 46 109
                                    

سلام سلام، شنبه ی بهاریتون به خیر. نمیدونم چطور طلسم رز رو شکستم. ولی سعی میکنم یک هفته در میون با ماه ابی اپ کنم. بهرحال اگه هنوزم رز رو میخونید ازتون متشکرم. از اینکه دوسش دارید و سراغش رو میگیرید.

من خودم رز رو خیلی دوست دارم و قصد ندارم هول هولکی بخاطر اپ ادیتش کنم. از طرفی درس ها و کارهامم هست، یکم کلا فشار رومه، ولی امیدوارم انرژی مثبتی که با خوندن و لذت بردن از نوشته هام میگیرید بهم برگرده و من هم از انرژی شما بیشتر انرژی میگیرم.

زیاد پر حرفی نکنم که قسمت داغ و شلوغی در پی داریم. نمیدونم خوندن صحنه های خشن و یا اسمات چقدر اذیتتون میکنه و لازمه که براش هشدار بذارم یا نه ولی بدونید رز فصل دومش همچین تمی داره و اگه اذیت میشید میتونید نخونید.

چون سر شاهزاده کوچک من بهم گفتید براتون علامت بذارم که درگیری و خون ریزی و صحنه های اسمات هست ولی خب شاهزاده چون تمش به این شکله به کل باید بیشتر صحنه ها رو علامت بزنم و این اذیت کننده میشه، پس لطفا اگه میخونید با آگاهی بخونیدش. دوستون دارم. لذت ببرید.


ژاپن 2014

کیونگسو به تازگی زیرپتو رفته، چراغ های اتاق را خاموش کرده و اماده خواب شده بود. چشمانش گرم شده بود اما هنوز نگران بود. نمیخواست انقدر جونگین را گرفته و عصبی ببیند. انگار از سئول تا ژاپن خیلی چیزها عوض شده بود و کیونگسو نمیدانست با این تغییر چه کند.

پنج دقیقه بعد وقتی بین خواب و بیداری بود، صدایی شنید.کف چوبی راهرو به خوبی صدای قدم های نامتعادلی که به سمت اتاقش میامد را منعکس میکرد. دستگیره ی در صدا داد و نور راهرو داخل اتاق افتاد.

کیونگسو به خاطر نور به سختی چشمانش را باز کرد.اتاق تاریک بود اما تشخیص میداد کسی انجا ایستاده بود. بعد از چندبار پلک زدن کیونگسو متوجه جونگین شد، هرچند انگار ایستادن برای جونگین سخت بود، بیشتر وزن اش را روی دستگیره انداخته بود.

کیونگسو روی تخت نشست و با دستش کمی چشم های خسته اش را مالش داد تا دیدش کمی واضح شود. انگار مشکلی که وجود داشت از چیزی که فکر میکرد بیشتر جونگین را بهم ریخته بود.

-مست کردی ک..کای؟

کیونگسو هنوز روی تخت نشسته بود و پتو روی پاهایش افتاده بود، میخواست پایین برود و دستش را بگیرد اما صدای خش دار جونگین حواسش را به خودش پرت کرد.

-مطمئن نیستم.

جونگین لبخند پهنی زد که به شدت عجیب بود. کیونگسو مدتی بود لبخند جونگین را ندیده بود و این لبخند پهن عجیب باعث شد کمی قلب کوچک کیونگسو فشرده شود.

" My Broken Rose "[S2 Uncomplete]Where stories live. Discover now