3

1.1K 182 9
                                    

+هوی چرا جیغ میزنی احمقی چیزی هستی؟
نفس نفس زدم خواب بود
_من اینجا چیکار میکنم؟
+اوه مست بودی حالت خراب بود اوردمت خونم
لباس تنم نبود مثل خابی ک دیدم
_لباسام
+اوه بیبی نگران نباش داغونشون کردی
_چی
+بالا اوردی گند زدی هم ب من هم به خودت و اینکه کسی تاحالا بهت گفته چه بدن نرمی داری؟
این همون خوابه ...
قرمز شدم
و سرمو کردم زیر پتو
خندید
+ته ته کیوت پاشو میرم صبحانه درست کنم یه تیشرت گذاشتم اونو بپوش
همون سکانس خابم داره تکرار میشه؟
تیشرتو پوشیدم
روز اول ماموریت اونم با این لباس جلوی جئون جونگکوک؟ته مسخره بازیه
این قسمتش مث خابم نبود
هیچی پام مبود تیشرت بالای زانوم بود و گشاد بود
باعث میشد پاهای کشیدهو ظریفم توش جلوه میدا کنه
این منحرف اگر اینطوری منو ببینه سوراخم میکنه اول کاری که
رفتم سمت کمدش شلوار بردارم
شلوارو برداشتم پوشیدم
بیشتر شبیه شلوارک بود.
شلوارک کرمی
که برگه هایی توجهمو توی کمدش جلب کرد
برش داشتم
عکس چندتا از رئس شرکتا بود
و با دیدن اون برگه ها چشم گشاد شد
با اینا همکاری میکرد؟
این قراردادا
این اطلاعات
گوشیم دراوردم ازشون عکس گرفتم
این بهتر از خابیه که دیدم
رفتم بیرون
داد زدم
_دستشویی کجاست
+اتاق روبه روته
رفتم داخل باید همچیزو انالیز کنم...
اوه از شامپو های مارک و صابونای مارکی استفاده میکنه
اب صورتم زدم
همچیزو چک کردم
حتی سطل اشغالو
و اطرافم نگاه کردم
دوربینی نبود
از در اومدم بیرون و رفتم سمت پایین
این همون میز سفیدس پشمام
رفتم نشستم
امیدوارم همچیز خوب تموم شه
داشت صبحانه میخورد
نگام کرد
+چته زل زدی کوفت کن دیگه
شروع کردم خوردن خوشمزه بود تا ته خوردم
_آآآآآآاهههه خیلی خوشمزه بوددددد ممنوننن
+خواهش میکنم
_از‌کجا یاد گرفتی
+مادرم
_اوه پس معلومه خانواده خوبی داشتی
+اوم
_الان کجان؟
+زیاد سوال میپرسی جوجه
با این کلمه گرخیدم اون ازش استفاده کرد
نه نباید مثل خواب بشه
_ممنون که ازم مراقبت کردی
+اوم جبرانش میکنی
ترسیدم نکنه واقعا میخواد اتفاق بیوفته؟
پاشدم ظرفا رو بشورم
وسطاش بود حس کردم
یچیز‌ قد بلندو گرم پشتم وایساده
دستاشو از دوطرفم رد کرد و روی سنک ظرفشویی گذاشت
+تو توی کمدم دست زدی؟
_اوم اره شلوارکتو برداشتم
نگاه به پاهام کرد
+اوه بهت میاد حتی بیشتر از من
_ممنون
+کیوت قرمز شدی
_بخاطر فشار کاره
+او پس بزار کمکت کنم
_اوه نه لازم نیست
+وایسا
_نه
لیوان توی دستم از دستم افتادو شکست
+دستوپاچلفتی
_هی تقصیر تو بود
دستکشو دراوردم
خم شدم شیشه هارو برداشتم ک کل انگشتام برید
تلافی خوابه بود؟این از اون شلاقه دردناکتره
شیشه از دستم افتاد
سریع جونگکوک دستم گرفت زیر اب و شیر اب باز کرد
هیسی کشیدم از درد
صورتم درهم شد
+بشین اینجا الان میام
روی صندلی نشستم
با جعبه سفید اومد سمتم
دونه دونه انگشتای دست راستمو چسب زد
لعنتی حالا کارامم نمیتونم درست انجام بدم
+دیشب خیلی شیطون بود جالبه الان فقط یه کیوته دستوپاچلفتی هستی
_دیشب؟
+اوه نگو یادت نمیاد افسر ته من نشانتو دیدم و گفتی که بخاطر فروختن مواد اومدی تو یه پلیس فاسدی درست میگم از اون ضعیفا که بت پولی نمیرسه؟
شت شت اون میفهمه من افسرم و بیشتر خوابم درست دراومده مغزم نمیکشه دیگه بزارید از این جهنم برم
_اره متاسفانه
و سرم انداختم پایین
+بیبی تو برای پلیس بودن زیادی کیوتی نمیدونم چرا تا حالا کسی روت کراش نزده برام جالبه
_هیییی
+چیه خب راست میگم تو تایپ منی
_اوه تو از مردا خوشت میاد؟
+تو اولیشی
لپام بازم قرمز شد لعتی کیم تهیونگ جلو خودتو بگیر چقد سرخو سفید شدی واس جئونه قاتل ک باعث مرگ یکی از خانوادت شده جدی باش تو باید انتقام بگیری...
_فکنم لباسام خشک شدن من میرم خونه شب میام به پک
+اوکی با لباسا برو شب با خودت بیارشون
_باشه حتما
_اوه و ممنون بخاطر اینا
دستمو اوردم بالا و لبخند مستطیلیمو تحویلش دادم
چشماش برق زد یکم گشاد شد و ی لبخند کجی زد
از در رفتم بیرون
بخیر گذشت
نفس عمیقی کشدیم
و رفتم یه خیابون پایین خونه جئون درست یخیابون پایینتر خونه گرفته بودم که نزدیک باشم
شب قراره برم باند کوفتیشون
عکسا رو ارسال کردم به رئیس و پیامی فرستاد که خیلی خوب بودن این اطلاعات و باعث شده بفهمن دیگه کیا رو زیر نظر بگیرن ولی نیاز به اطلاعات بیشتری دارن
فکر کنم باید زیاد به جئون سر بزنم؟

Feeling silent VKOOKDonde viven las historias. Descúbrelo ahora