┨Chapter 34├ Damage

284 58 70
                                    

فقط از دیدن نظراتتون انرژی گرفتم. هرچند ووت های واتپد پایین بود ولی نظرات قشنگتون خیلی بهم انرژی داد و خواستم این انرژی رو بهتون برگردونم. تعداد نظرات و ووت خیلی توی آپ قسمت های بعد و مقدارش تاثیر داره.

ازش لذت ببرید. برید که یک قسمت پر چالش و تا حدی روشن کننده داریم که متوجه یکسری نکات درباره ی زمان حال میشید هرچند داستان همچنان در گذشته سیر میکنه.

من خودم این قسمت ها رو خیلی دوست دارم. این چند قسمت اینده و این قسمت رو با اهنگ آسمان ابری همایون شجریان نوشتم و واقعا اولین اهنگیه که فکر میکنم واقعا برای رز شکسته نوشته شده.

آهنگ رو براتون توی کانال میذارم اگه دوست دارید از اونجا دانلود کنید و موقع خوندن این قسمت پلی کنید.

اگه نظری هم درباره ی اینده و شخصیت ها دارید خیلی دوست دارم بدونم.

و سخن آخر دوشنبه اتون به خیر باشه.



به درخواست کای کیونگسو از وقتی رئیس وو و همراهش به عمارت امده بودند، به اتاق بزرگی در طبقه ی همکف رفته بود که دیوارهایش با قفسه های بلند کتابخانه پوشیده شده بود.

پنجره های بلندی هم ضلع شمالی اتاق اخرین دیوار را شکل داده بود که با پرده های ضخیم مشکی رنگ پوشیده بود. کتابخونه نوردهی زیادی به خاطر پنجره هاش داشت.

کیونگسو از قفسه ی موسیقی که پیدا کرده بود، شگفت زده بود. کتاب های زیادی که تنها اسمش رو توی دانشگاه شنیده بود، جلوی چشماش بودند. دیدن کتاب ها و خوندن اسم هاشون کافی بود تا ذوق و اشتیاق عمیقش رو به موسیقی دوباره حس کنه. دلیلی که اون رو سئول نگه داشت تا با سختی به ارزوش برسه.

کیونگسو دلش برای گیتار و نوازش تارهاش تنگ شده بود. برای صدایی که روحش رو اروم میکرد. کیونگسو به خاطر جونگین از تنها دلیل زندگی اش گذشته بود چون بعد ملاقات جونگین، تنها دلیل زندگی اش عشقی بود که جونگین به او نشان داده بود. لبخند عمیقی زد و کتابی که توجهش را جلب کرده بود بیرون کشید.

نمیدانست ولی از وقتی رئیس وو و جونمیون به عمارت امده بودند حس بدی داشت. هنوز برخورد اولش رو یادش بود. خودش را متقاعد میکرد که همه چیز خوب پیش میرفت. قرار نبود اتفاقی بیفتد.

اما هربار برخورد اولش با جونمیون را بیاد میاورد دلش میلرزید. کای خواسته بود اینجا بماند و تا وقتی مهمان هایشان نرفته اند، بیرون نیاید و کیونگسو خوشحال بود که مجبور نبود با ان ها روبرو شود.

میدانست حتما دلیل محکمی پشت پنهان کردنش بود.مدتی سرپا ایستاده بود و کتابی که پیدا کرده بود را ورق میزد و از خط به خطش لذت میبرد. طوری که از اطرافش فاصله گرفته بود هرچند وقتی دستی از کمرش پایین رفت و از پشت نوازشش کرد، کیونگسو یخ کرد و خودش را از زیر لمس ناشناس کنار کشید.

" My Broken Rose "[S2 Uncomplete]Où les histoires vivent. Découvrez maintenant