تا زمان ناهار با جونگ کوک ول چرخیدیم و مدرسه رو بهش نشون دادم
بعد با هم ناهار خوردیم و به سمت خوابگاه برگشتیم
با خنده از جونگ کوک جدا شدم و به سمت اتاقم حرکت کردم
در اتاقم رو باز کردم که متوجه شدم چراغ های اتاق روشنه و از حموم صدای دوش آب میاد
خوب حدس زدن این که تو حموم هم اتاقیم داره دوش میگیره کار راحتی بود
به سمت تخت رفتم که متوجه شدم تخت پایین روش لباس هست
تو همون لحظه بود که صدای دوش قطع شد و بعد از یک دقیقه در حموم باز شد
نمیدونم چرا استرس گرفتم جز یه پسر هم اتاقی کسی نمیتونه باشه
پسری با حوله سفید دور کمرش از حموم خارج شد
و موهای خیسش چشم هاش رو پوشونده بود و قطره های آب از گردنش به سمت ترقوه و سینه هاش حرکت میکردن.
این پسر به قدری زیبا بود که حس کردم یکی از الهه های یونان باستان جلوی روم ایستاده
متوجه دست هایی که جلو صورتم تکون خورد شدم و به خودم اومدم
خوب من دقیقا یک دقیقه تمام به پسره زل زده بودم
من : ه.....ها
پسر : سلام کردم محو بودی جواب ندادی
من : اها.. ن سلام
پسر درحالی که به سمت کمدش میرفت : اسم من تهیونگه. کیم تهیونگ. امسال به این جا انتقالی گرفتم و 17 سالمه
من : خوشبختم. منم پارک جیمینم و این که منم 17 سالمه
تهیونگ لباس هاشو پوشید و گفت : اگر مشکلی نداری من تخت پایین رو بگیرم اخه تو فضای بالای اتاق حس خفگی و گرما بهم دست میده و این که من تو خواب خیلی وول میخورم
من : نه مشکلی نیست من با هیچ کدومشون مشکل ندارم
تهیونگ : خیلی هم عالی
در حالی که این حرف رو گفت چشمکی هم زد
ناخود اگاه ضربان قلبم بالا رفت
این پسر تو تمام حرکاتش یه کشش خاصی وجود داشت
در حالی که سرم رو تکون میدادم تا به خودم بیام به سمت صندلی رفتم و نشستم و پاهام رو تکون دادم و گفتم : تو این جا دوست و رفیقی داری؟
تهیونگ درحالی که لبخند میزد و موهاش رو با دست تکون میداد تا قطرات اب ازشون خارج بشه گفت : من تازه واردم انتظار نداری که رفیقی داشته باشم
موهاش حالت فری گرفته بود که بیشتر به الهه های یونان شبیهش میکرد و حالا دیگه چشماش کمی معلوم بود
تهیونگ : البته الان یه رفیق دارم
و با چشماش و ابروش بهم اشاره کرد و گفت:
اون تویی
من برای بار دوم تو امروز ضربان قلبم بالا رفت
ولی خودم رو جمع و جور کردم و گفتم : خوشحالم منو به عنوان دوستت قبول کردی
تهیونگ در حالی که یه نیشخند بهم میزد به سمت تختش رفت و زمزمه ای کرد که متوجه نشدم
YOU ARE READING
Your Eyes
Fanfictionجیمین یه پسر خوشگل که تو دبیرستان AL درس میخونه یه اکیپ خیلی توپ و پایه هم داره چی میشه اگه امسال با دونفر که قراره همه زندگیش بشن آشنا بشه کاپل : کوکمین ، ویمین ، نامجین ، یونهوپ ژانر : رومانتیک، درام، انگست، مدرسه ای، زندگی روزمره، هپی اند آیدی تل...