رفتم ارایشگاه موهامو به رنگ طلایی تغییر دادم
خودمو توی اینه دیرم سوتی زدم زیادی خوشگل شده بودم رفتم خونه شب بود دیگه
تیشرت سفید با جین پاره و جذبمو پام کردم
گردنبند نقره با یه گوشوار بلند از گوشوار گوش چپم رو انداختم روی گوش راستم
موهامو توی صورتم ریختم
یکم به لبام بالم زدم چون لبام خشک شده بود
بالم گل رز اوم بوشم خوب بود
دستبندای سفیدو مشکیو قرمزمو پوشیدم
کمربندمم سفت بستم
جلوی اینه ایستادم
که در خونم باز شد
پشمام ریخت
سریع قایم شدم گارد گرفتم
در اتاقم باز شد
و بادیدنش
_ج_ج_جئون؟
+اماده ای زود باش بریم دیر شده کیم ته ته
با اسمی ک صدام زد شوکه تر شدم
سرتاپامو برانداز کرد و چشم برنداشت
_تو___خونه منو؟
+اوه تو نمیدونی من محتاطم؟من تعقیبت کردم و سوپرایز شدم که یه خیابون اونورتری پس تصمیم گرفتم با خودم بیای امشب
شوکه بودم
اومد و روی تخت خوابم نشست
و منم مشغول درست کردن لباسم شدم
حس سنگینی نگاهش برام حس عجیبی داشت
ازتوی اینه میتونستم ببینمش
+چه بدن خوش فرمی داری
سرخ شدم و خجالت کشیدم
_آه ممنون....(وضعیت تهکوک داستان ما😂با رسم عکس)
داشتمباگوشوارام ور میرفتم
ازجاش پاشد و اومد سمتم
دستشو روی کمرم گذاشت
+کمرباریک بوت پهن و درشت این یکمزیادی هاته تو دقیقا تایپ منی
دلم میخاس زمین دهن باز کنه و منو ببلعه از خجالت سرخه سرخ بودم از جام پریدم
_آه اینطوری نگو جئون یجوری میشم
سمتم قدم برداشت عقب عقب رفتم خوردم به دیوار
+اما من لذت میبرم وقتس تو خجالت میکشی
_...
+مال من شو نظرت چیه؟
_معلومه که نه
+من هرچی بخوامو بدست میارم ته ته تو مال من میشی بالاخره
_منو با بقیه اشتباهگرفتی
بخاطر اینکه مث یه اشیا بم نگاه کرده بود خیلی عصبی شدم و با نگاه عصبیم نگاهش کردم و کنارش زدم
و به سمت در اتاق رفتم درو باز کردم
و رفتم بیرون
_من دارم میرم میشه از اتاقم بیای بیرون؟
اومد بیرون به محض اینکه از اتاق اومد بیرون از خونه زدم بیرون و به سمت مکان قرار حرکت کردم خیلی عصبلنی بودم
دلم میخواست سر به تنش نباشه
اما چرا وقتی کنارمه حس انتقام ندارم؟
بالاخره رسیدم
همه دستشون بطری سوجو بود
و سیگار میکشیدن
یه باند بزرگ از خلافکارا
یه بطری از روی میز برداشتم
و شروع کردم سرکشیدن
خیلی عصبانی بودم
اما بلکل یادم رفته بود که نباید سوجو بخورم
چرا؟
چون کیم تهیونگ زود مست میشه و وقتیم مست شه....
●●●●●●●●●●سلام ریدر های عزیزم
ببخشید دیر آپ شد بخاطر فوت مادربزرگم درگیر مراسم هاشم
اما فردا اخرین روز مراسمه
یزودی براتون آپ میکنم
کامنتاتون بهم انرژی میده
ممنون بابت انرژیاتون
دوستتون دارم💖💖💖💖
بنظرتون جونگکوک میفهمه که تهیونگ برای چی اینجاست؟
آیا جونگکوک قراره ته رو شکنجه کنه؟یا شایدم عاشقش میشه؟یا نکنه وسط داستان یکی قراره بمیره؟
بنظرتون چه بلایی سر تهکوک داستان قراره بیاد؟
اسپویل نیست ولی داستان غیر قابل پیش بینیه چون فی البداهه داره نکشته میشه 😁
YOU ARE READING
Feeling silent VKOOK
Fanfictionتهیونگ جاسوسیه که به باند خلافکارا فرستاده میشه تا مدارک علیه خلافکار معروف جئون جونگکوک پیدا کنه و در آخر اونو بکشه اما در این مسیر ...... Up:به پایان رسیده ژانر:پلیسی/اسمات/سَد/فیکشن/هیجان انگیز/عاشقانه/درام/خشونت امکان نوشتن فصل دوم هست پس حتما...