[Shower][KiriTodoBaku]

2K 115 21
                                    

صدای باز شدن دوش، تنهای صدایی بود که از حمام سالن تمرین شنیده میشد. ساعت از هشت و نیم شب گذشته بود و کسی توی سالن تمرین نبود. تقریبا تمام دانش آموزای کلاس 1-A ،توی خوابگاه بودن و برای شام و خواب آماده میشدن.

شوتو بعد از تنظیم کردن دمای آب، زیر دوش ایستاد .برخورد قطرات آب با بدنش،باعث میشد عضلات خستش کمی آروم بگیرن و استرسی که توی رگ هاش جاری میشد ،کم رنگ تر به نظر برسه. چشم هاش رو برای یه لحظه بست و به صدای قدم هایی که بهش نزدیک میشدن گوش کرد.

نفس عمیقی کشید ، به سمت صدا برگشت و چشم هاشو باز کرد. موهاش رو از روی صورتش کنار زد و اونارو به سمت عقب فرستاد،دستشو رو دراز کرد و یک قدم به جلو رفت، تا جایی که تنها شونه ها و کمرش زیر دوش آب بودن"بیا اینجا"

لبخند کم رنگی روی لب هاش نشست که تقریبا شبیه به نیشخند بود،دستش رو جلو برد و انگشت های شوتو رو لمس کرد"بهم دستور نده احمق..."

شوتو لبخند زد و دست کاتسوکی رو گرفت، اونو به طرف خودش کشید و عقب تر رفت تا خیس شدن موهای طلایی رنگ اونو تماشا کنه. دست آزادش رو روی کمر کاتسوکی گذاشت و سرش رو جلو برد و زیر گوش پسر بلوند رو بوسید"ولی خودتم میدونی که روی حرف من قرار نیست حرف بزنی،هوم؟"

کاتسوکی نفسش رو حبس کرد و دستش رو روی شونه شوتو گذاشت"لازمه هر بار یاد آوری کنی؟"

"حتما لازمه ، نمیخوام یادت بره کی رام میکنتت" . دستشو از روی کمر کاتسوکی به سمت کتف و ستون فقراتش حرکت داد و با لذت به لرزش بدن خوش فرش نگاه کرد "ولی مطمعنم خودت اینو میدونی"

صدای بم و خسته ی شوتو و زمزمه های آرومی که کنار گوشش میشنید،باعث شد لبش رو از داخل گاز بگیره و سرش رو روی شونه شوتو بزاره" میدونم..."

بوسه های نرمی که روی گردن و شونه های خیسش زده میشد، ذهنش رو از هر فکری که تا به حال اونو در گیر کرده بود،دور میکرد. دستش رو از توی دست شوتو بیرون کشید و روی قفسه ی سینش گذاشت تا اونو از خودش فاصله بده. میخواست به چهره ی جذاب و چشم های دو رنگی که حالا بهم خیره شده بودن،نگاه کنه.

دست دیگش رو از روی شونه ی شوتو بالا آورد و روی گونش گذاشت"میدونم کی رامم میکنه..." . اینو در حالی زمزمه کرد که به لب های شوتو خیره شده بود و نفسش رو بیرون میداد.

"خوبه" . شوتو بدن کاتسوکی رو جلو تر کشید و در حالی که داغی پوستش رو به خوبی حس میکرد،لب هاشو روی لب های نیمه باز کاتسوکی گذاشت.

لب هاشون برای چند لحظه بی حرکت موندن و این اتسوکی بود که با بی‌صبری شروع به مک زدن لب بالایی شوتو کرد و خودش رو بالا کشید تا مطمعن شه هیچ فاصله ای بین بدن هاشون وجود نداره. دست هاشو دور گردن شوتو قفل کرد و با حس کردن تنگ تر شدن حصار دور کمرش، چشم هاشو روی هم فشار داد.

[One Shots]Where stories live. Discover now