[ مقدمه ]

1.7K 260 667
                                    

SONG🥀: Eternal_BURSTERS

*هشدار:این پارت شامل صحنه های دلخراشیه که شاید همه مایل به خواندنش نباشن.*

"کافیه"

تحکم صدای شنیده شده،مشت و لگدهایی که به سمت پسر هجوم میبردن رو متوقف کرد و بدن بی رمقش با تکیه به دست هایی که بازوهاش رو گرفته بودن روی زانوهاش رها شد.

مرد جعبه ی فلزی توی دستش رو داخل جیبش برگردوند و دندون هاش مشغول له کردن ادامس نعناییش شدن.

صورت پسر بر اثر ضربات متعدد کرخت شده بود و درد از مهره های پشتش به طرف گردن و کتف هاش میدویید‌.قفسه ی سینش تیر میکشید و میتونست شکستگی چندتا از دنده هاش رو حس کنه.سینش میسوخت انگار چیزی به داغی خون ته گلوش گیر کرده باشه و بالا نیاد.

جای فرو رفتگی میلگرد توی رانِش، خون ریزی شدیدی داشت و با هربار تکونی که به بدنش وارد میشد حس میکرد میله توی گوشتش عمیق تر میره اما شدت درد فراتر از استانه ی انتقال نورون ها بود و همین باعث شده بود تا اون قسمت از پاش فقط بی حس شده باشه.البته فعلا!

سرش به قدری سنگینی میکرد که دیگه نمیتونست وزنش رو روی گردنش تحمل کنه پس چونش پایین اومد و سرش به طرف زمین رها شد با این وجود در تلاش برای باز کردن راهی یه سمت ریه های منقبض شدش سرفه کرد و از درد شکستگی فکش نالید اما نتیجش فقط غلتیدن چند قطره خون به سمت چونه و گردنش بود.

"یادته وقتی اومدی پیش من دقیق چند سالت بود؟چند دقیقه‌ست دارم فکر میکنم ولی درست یادم نمیاد."

مرد پرسید.صداش بم و عمیق بود و با هر کلمه سینش مرتعش میشد.

پاهای بلند و کشیدش با خونسردی بدنش رو به سمت پسر هدایت کردن و دست راستش توی جیب شلوار پارچه ای و اتو کشیدش بود.

پسر نالید:"چهار..."

اما تنگی نفس و سرفه های خیسش اجازه نداد حرفش رو کامل کنه با این وجود دوباره تلاش کرد:

"چهارده."

صداش به زحمت شنیده میشد.فکش به دلیل شکستگی توانایی حرکت نداشت و خون تمام دهنش رو پر کرده بود.

با هر زحمتی که بود سرش رو بلند کرد.میخواست به صورت مرد نگاه کنه اما با اون وضعیت به سختی میتونست ببینه‌.

چشم چپش در نتیجه ی مشت های سنگینی که متحمل شده بود به رنگ کبود تیره در اومده و چیزی شبیه به خونابه ی زرد رنگ اطرافش جمع شده بود انگار که گندیده باشه و از شکافی که یکم پایین تر روی گونش باز شده بود خون میچکید.

"چهارده." نفس عمیق و صداداری جمله‌ش رو قیچی کرد:"راستش من بین سیزده و چهارده دو به شک بودم.حالا الان چند سالته؟"

HIDDEN SCARLET{Story Of Murder}Where stories live. Discover now