SONG🥀:Kill Somebody_YungBlud
[ زندگی هیچ گاه دارای آغاز و یا پایانی تیتروار نبوده است.هر نقطه میتواند به خودی خود اغازی مستقل و یا یک پایان صوری باشد.تنها انگاه که به گذشته نگاه کنی زندگی را به سان یک کل خواهی دید که به هنگام افول، در خود جمع میشود و حال، آغاز و پایانش جز نقطه ای چروک شده و در هم رفته نیست.]
--اتاق مستعطیلی شکل بود.چهار میز کوچک و اهنی، در ابعاد یکسان، تو مرکز اتاق، به هم چسبیده بودن و سطح بزرگ و یکدستی رو ایجاد کرده بودن که با عکس ها، پرونده ها و برگه های گاه مرتب شده و گاه پخش و پلا پر شده بود.
لیوان های بزرگ و کثیفی که بارها و بارها ازشون به صورت رندوم برای خوردن انواع قهوه و چای استفاده شده بود و فلاکس گرم اب جوش که چند بسته چای کیسه ای نیمه باز و بسته های دراز پودر قهوه و نسکافه، کنارش رها شده بودن، در گوشه های مختلفی از میز دیده میشدن.
ظرف های شیشه ای و یا یکبار مصرف غذا همه جای میز پخش شده بودن و حتی روی بعضی هاشون بی توجه به احتمال کثیفی یکی دو تا پرونده رها شده بود.
سه میز کوچک تک نفره یک سمت میز و دو تای دیگه طرف دیگه ی میز، با چهار صندلی بهم ریخته که با وجود جالباسی گوشه ی اتاق از تکیه گاهِ دوتاشون کاپشن و شال گردن اویزون بود قرار داشتن که وضع اون ها هم دست کمی از میزهای مرکزی نداشت.
هر میز متعلق به یک مامور بود و نیازی نبود برای تشخیص این که هر کدوم متعلق به کیه حتما پلیس باشی!
جدا از لوازم شخصی مثل یک اینه ی جیبی ابی رنگ، ژل ضد عفونی کننده، یک دفترچه یادداشت با جلد مشکی که گوشه ی سمت راستش با رنگ طلایی و فونت تحریری، به انگلیسی چیزی ناخوانا نوشته شده بود، یک هدفون و چند ورق قرص ضد حساسیت،بی سیم ها،برگه ها، پرونده ها، عکس ها، خودکارها، لیوان ها و ظرف های کثیف غذا همه جا دیده میشدن.
عکس ها و برگه هایی که پیام اور انواع مختلفی از مرگ ها بودن و در تضاد با ظروف غذا و لیوان هایی که نمادی از زندگی محسوب میشدن احساس عجیبی درون بیننده ایجاد میکردن.
انگار توی اون اتاق، همیشه بین مرگ و زندگی یک جنگ سفت و سخت در جریان بود. جنگی که مرگ پیروز همیشگیش بود.
تخته وایت بردی که روی سه پایه، به دیوار تکیه داده شده بود.یک برد شیشه ای که حاوی اطلاعات پرونده بود و صفحه ی نمایشی که سمت دیگه ی اتاق بین دو تا از میزهای تک نفره قرار داشت.
سهون بعد از یادداشت چیزی روی تخته وایت برد، در قرمز رنگ ماژیک رو بست و به طرف بقیه چرخید.
حالا یک دست خط متفاوت دیگه به سه تا دست خط قبلی، روی برد اضافه شده بود.
"مرگ قربانی بین ۱۰ تا ۱۵ ساعت تخمین زده شده.شیوه ی قتل این بارهم مو به مو مثل باقی اجساد تکرار شده.نه یک خط کمتر نه یک خط بیش تر.
YOU ARE READING
HIDDEN SCARLET{Story Of Murder}
FanfictionCouples: ویکوک/کوکوی، اجازه بده داستان روابط رو بهت نشون بده Genre: جنایی، کاراگاهی، عاشقانه -- خلاصه:هشت ماه از کشف اولین جسد مربوط به پرونده ی قتل های سریالی معروف به "قصاب" گذشته بود و تیم جرایم خشن ویژه ایستگاه پلیس منطقه ی جونگ بو جز مدارکی محد...