ته بعد از اینکه حمام آماده شد، همونطوری که امگای زخمیشو بغل کرده بود به سمت ورودی حمام رفت و بعد از اینکه خدمتکارا در رو براشون باز کردن وارد شد و بهشون اشاره کرد تا در رو ببندن.
آلفا جفتش رو روی سکوی سنگی کنارش گذاشت و پارچه ی سیاه رنگ دور کمر خودش رو باز کرد و گوشه ای انداخت
+آم.. من خودم میتونم انجامش بدم آلفا..
_مشکلی نیست
+خب به خدمتکارا میگم اینکارو بکنن..
ته با شنیدن کلمه ی خدمتکارا نگاه معنا داری به کوک کرد و یه ابروشو بالا انداخت
_میدونی یه آلفا با چی عصبی میشه؟!
+ن.. نه..
_یه امگای سرکش و حرف گوش نکن!
+م.. من منظوری نداشتم!
کوک با ترس اینو گفت و ساکت شد..
_اینجا کسی حق نداره به بدن امگای سلطنتی من دست بزنه حتی خدمتکارا پس بهتره دیگه حتی حرفشم نزنی!
+ب.. بله آلفا!ته خوبی ای زیر لب گفت و پارچه ی دور کمر جفتشو درآورد
امگای ظریفشو از روی سکوی سنگی بلند کرد و توی آب گذاشت
همونطور که سر پا بود پارچه ی تمیز و سفید رنگی از کنارش برداشت و خودش هم کنار کوک نشست.
تهیونگ پارچه رو به آرومی روی پوست زخمی و دردناک جفتش میکشید و بدنش رو تمیز میکرد
_اسمت چیه
آلفا همونطوری که داشت بدن کوک رو تمیز میکرد یک دفعه ای اینو پرسید و به صورت جفتش خیره شد
+جئون.. جونگ کوک_پس از خانواده ی جئون هستی!
+ب.. بله
_منو تهیونگ صدا کن
+باشه.. تهیونگ
کوک اینو گفت و خنده ی دندون خرگوشی ای کرد
ته با دیدن خنده ی کوک لبخندی زد
"با خرگوش هیچ فرقی نداره حیف یکم عضله ایه!"آلفا اینو با خودش گفت و بعد از اینکه بدن کوک رو کامل تمیز کرد کمی جاشو تغییر داد و سر کوک رو به خودش نزدیک تر کرد و شروع به شستن موهای امگا کرد
کوک با حس انگشتای کشیده و باریک تهیونگ توی موهاش چشماشو بست و لبخندی زد که رایحه ی شیرینش به مشام آلفا رسید
_ازین به بعد همیشه موهاتو میشورم
+چ.. چی؟ چرا؟
_رایحه ات
کوک یکدفعه ای سمت الفا برگشت
+مگه حسش کردی؟؟
_یه چیزی هست به اسم پیوند بین من و تو و من به لطف اون همه چیزتو میفهمم!
ته با تمسخر اینو گفت و نیشخندی زد
+مسخره ام نکن.. خب..نمیدونستم تا این حد قویه!
ESTÁS LEYENDO
𝑤ℎ𝑎𝑡 𝑤𝑖𝑙𝑙 ℎ𝑎𝑝𝑝𝑒𝑛? ❥︎
Hombres Loboزمانی که هنوز هم زندگی های قبیله ای وجود داشتند و گرگینه ها و خون آشام ها با یک قانون از همدیگر جدا شده بودند، آلفا و امگا ای سلطنتی تاج و تخت دنیای گرگینه ها را بدست گرفته بودند و در این راه باید با وجود تمام مشکلات در کنار همدیگر بمانند و در این ر...