*این فیک با کسب اجازه نویسنده اصلی، بازگردانی شده*
----------------------------------------------------------
اون روز کل دانش آموزا امتحان ریاضی داشتند ؛ جهیون با صدای آلارم گوشیش از خواب پرید ... و داد زد :
-کی صدای مرغ گذاشته آلارم گوشی من؟ کی رمز گوشیمو بلده؟ گوشی یه وسیله کاملا شخصیههه.
خواهر کوچیکش "جینهی" اروم سرشو از لای در اورد تو :
-اوپا؟
- چیه جینهی؟
جهیون دست کرد تو موهاش و چشماشو مالید.
- اوپا کار من بود ... ببخشید.
-تو ... تو ... صدای مرغ گذاشتی رو گوشی من؟
جینهی اومد تو اتاق و لبا تخت نشست وخرسی که بغلش بود رو روی زمین انداخت و شروع به گریه کردن :
- اوپا ... ببخشید ... شوخی بود ... دیگه تکرار نمیشه... الان دیگه اوپا ؛
جینهی رو دوست نداره؟جهیون دلش به حال خواهر کوچولوش سوخت ، اون بچه دلیل اعصاب خوردیای اخیر جهیون نبود ، تقصیری نداشت.
جهیون ؛ جینهی رو تو بغلش آروم کرد.
-نه تقصیر تو نیست کیوتِ اوپا ؛ ترسیدی که داد زدم؟
جینهی تو بغل جهیون فرو رفت و سرشو آروم تکون داد.
-ببخشید جینهی.
-اوپا تختت چه بوی خوبی میده.
جهیون جا خورد.
- تخت من همیشه بو خوب میده.
- نه این بوی تو نیست ؛ من بوی عطر اوپا رو میشناسم.
جینهی سرشو تو بالشت جهیون برد.
-مخصوصا اینجاش
به نقطه ای روی بالشت اشاره کرد.جهیون بالشت رو برداشت بو کرد با خودش زیر لب گفت :
-بوی اون پسره لوسه.
-بوی توت فرنگی میده اوپا.
جهیون ، جینهی رو بغل کرد و بردش بیرون اتاق.
-بیخیال اون بو شو جینهی.
-ولی کی تو اتاقت بوده؟
چشمای جینهی برق زد.
-هیشکی این عطر جدیدمه.
سونهی یه بوسه رو گونه ی جهیون کاشت.
- من به مامان نمیگم که تا نبوده یکیو آوردی خونه.
- ولی جینهی ...
- هیسسس.
انگشتشو رو لبای جهیون گذاشت و خندید
- خواهری خودمی.جهیون کیفشو برداشت و در خونه رو باز کرد ؛ مادرش صداش زد
- هیونی صبحانه نخوردی ک
- مامان صد بار بهت گفتم به من نگو هیونی؛ هیونی دیگ چ کوفتیه مثل این لوسا -_- صبحانه نمیخوام.
درو پشت سرش بست ولی صدای مادرش اومد.
- باشه هیونی؛ موفق باشی.
- بیا :| مادرمونم نفهم شد.
سوار موتورش شد ؛ کلاه کاسکتش رو سرش کرد و پاشو روی گاز گذاشت و سریع از کوچه زد بیرون.دم دوراهی به کوچه ای که باید ازش رد میشد نگاه نکرد و ناگهان یه ماشین ترمز کرد و از خطر له شدن نجات پیدا کرد.
یه پاهاش رو موتور بود و یکی دیگش روی زمین و به ماشین خیره شد پسری از ماشین پرید پایین و نگران نگاش کرد.
جهیون تو نگاه اول فهمید تیونگه؛ اون پسره ی احمق.
- تیونگ؟
- جهیون؟
-داشتی منو زیر میگرفتیااا هوشششش.
جهیون دستشو بالا برد و عصبی خیره شد به تیونگ.
- تو یهو اومدی جلو من :/ من که داشتم راهمو میرفتم.
- یهو رم میکنیا، البته انتظاری هم ازت نمیشه داشت بیخیال.
کلاهشو دوباره سرش گذاشت و قبل از اینکه تیونگ جوابی بده پاشو روی گاز گذاشت و رفت.
YOU ARE READING
My Rude Boy • پسر گستاخ من
RomanceCouples : JaeYong , JohnTen, LuWoo Genre : Drama , Romance , Comedy Age limit : +18 Restore by : Nill Mz By : (@guardianAngel_Suho)