نگاهی به روبهروش و استیجی که قرار بود اون خواننده روش اجرا کنه، انداخت.
دقیقا اینجا داشت چه غلطی میکرد؟ چرا مدیر اجرایی یه موسسهی جهانیِ کوفتی باید بیاد کنسرت این آدم؟ مگه این خواننده کی بود که دوستاش مجبورش کردن بیاد و صدای قریب به یقین انکرالاصوات یه پسربچه رو بشنوه؟
وقتشو تلف کردن و مدیر بیون، ستارهی طلاییِ شرکتهای زنجیرهایِ World Domination، از تلف شدن وقتش متنفر بود.خواست بلند بشه که چراغای سالن خاموش شد و نور کمی فقط سطح استیج رو روشن کرد.
"فاک تو این شانس"
سرجاش نشست و دقیقا مثل زمانایی که واسه مصاحبههای کاری وقتشو میگرفتن پاشو انداخت روی پاش و شصت دستشو زیر چونش حائل کرد و درنهایت انگشتهای کشیده و باریک سبابه و سومش رو روی گونه و چونهش قرار داد.
یه پسرقدبلند، پیچیده تو یه هودی گشاد درحالیکه سرش پایین بود و یه میکروفون نقرهای تو دستاش، ظاهر شد و شروع کرد به خوندن.
برخلاف چیزی که بکهیون انتظار داشت صداش گرم و دلنشین بود. با یه آهنگ آروم و عاشقانه شروع کرد و تک تک کلمات لیریک آهنگش، مدیر بیون رو به یاد منشی دفترش که کراش عظیمی روش داشت، می انداخت.
همون بچهی لعنتی که بکهیونو پیر کرد تا کار تو دفترو یاد گرفت. لبخند بزرگی روی لباش نشست و تصویر پسر جلوی چشمش ظاهر شد.چندبار پلک زد و فکر کرد این تصویر تو ذهن خودشه اما واضحا اینطور نبود.
چـ... چی داشت میدید؟ پارک چانیول دست و پا چلفتیِ منشی دفترش الان با مسلط ترین و کاریزماتیک ترین وایب خودش، داشت میخوند و لعنت که بکهیون با گذر زمان تپشهای تندتر شدهی قلبشو احساس میکرد.
آهنگای بعدیش دیگه آروم نبودن، یه ترکیب خاص ووکال و رپ که فوقالعاده جذاب و سینک بود. و البته درآوردن ناگهانی هودی گشادش وسط اجرا و به نمایش گذاشتن عضلاتی که بکهیون تا حالا هیچوقت زیر اون لباسای رسمی گشاد منشیـش ندیده بود، چشم تمام تماشاچیا رو خیرهی خودش کرد.
خوانندهی جوان خسته از تحرک و فعالیتش موقع اجرا، به سمت گوشهی استیج رفت و بطری آب معدنی رو برداشت، یکمیشو خورد و بقیهـشو روی صورت و بدنش ریخت تا خنک بشه و نتیجهی این کارش چسبیدن رکابی مشکیـش به عضلات لعنتیِ بدنش و صد برابر کردن جذابیت کوفتیـش تو چشم رئیسش بود.
پارک چانیول کیوت و خنگ بود اما این آدم هات و مسلط، حتما برادر دوقلوش بود، وگرنه هیچ بهونهی دیگهای نمیتونست این تفاوت عظیم رو تو این زمان کم توجیه کنه.
به بلیطش نگاه کرد بلکه اسم خواننده رو ببینه.
از "لوئی پارک" حک شده روی بلیط هم چیزی عایدش نشد و ترجیح داد صدای آشنای اون لعنتی رو گوش کنه.
اجرا تموم شد اما اون هنوز محو خوانندهی روبهروش بود. دوستاش دستشو گرفتن و سمت استیج بردنش.
" چانیولاااااا مثل همیشه عالی بودی پسر"
" دمت گرم مرد ترکوندی"
" خیلی خوب و عالی بود چانیول شی"