《7》

261 64 22
                                    

داشت به سمت ماشین گرونقیمتش میرفت که منصرف شد و برگشت نامجون رو صدا زد و اونو متوجه خودش کرد و در اخر با دست بهش اشاره کرد که بره پیشش

دستشو پشت سوزی گذاشت و به داخل راهنماییش کرد و بعد به طرف جین پله هارو طی کرد

"اینم دل خجسته ای داره همیشه کفش اسپرت پاشه"

به شلوارک و تیشرتش چشم دوخت و بعد از چند ثانیه نگاهشو گرفت

"حتی فکر به اینکه شاید نامجون برادرم باشه رعشه ب تنم میندازه"

جین:کی میری..

نامجون:برای چی؟..

"دیدم داره نسبت به مامانم خراب میشه میخوام بفهمم تو چیه مامان من میشی....البته گوه بخورم اون هرچیم باشه مامانمه..ولی نکنه قبلا..نههههه جین خفه خون بگیر مردتیکه ابله"

جین:فقط بگو

نامجون:فردا

"جز نوابغ بشریتی.. اوسکول میدونم فردا داری میری منظورم اینه که چه ساعتی شرتو کم میکنی.."

جین:ساعت؟

نامجون:شش صب

جین:کجا

نام:پاریس

اینو که گفت ته دل جین یجوری شد دو حس متفاوت ...
خوشحال ازینکه سوزی میدونسته قراره کجا بره و خیالش راحت بوده بخاطر همین راحت قبول کرد..
از طرف دیگه...

"اگه نخوام برم چی؟ولی نه...من به شانسم پشت پا نمیزنم همین الانشم یه فایل برای اون یونگی عوضی ارسال کردم.."

جین:چه مدت اونجایی؟

نامجون:شاید..خب شاید برای همیشه من اینجا چیزی ندارم که پاش بایستم

"فک کردم مامان خوشحاله من برم و بابابا تنها باشه..اخ منکه میخواستم خونه جدا بگیرم..ولی نگو باید بشم نگهبان این جلبک متحرک"

تو صدای نامجون شک رو میشد حس کرد و این باعث ترس بیشتر جین میشد

جین:شاید..

یهو به خودش اومد و جلوی خودشو  گرفت

نامجون با کنجکاوی پرسید:شاید چی؟

جین:هیچی..مهم نیست

"اگه هم من برم هم نامجون مامان دق میکنه...نترس دق نمیکنه برعکس..عشق میکنه"

سوار ماشین شد و با بوقی که به معنای خدافظی بود پاشو روی گاز گذاشت و اونجارو ترک کرد

"خوابم میاد"

یکم اهنگارو عقب جلو کرد تا به اهنگ مورد علاقش برسه..
Fly me to the moon
Let me play among the stars
And let me see what spring is like
On a, Jupiter and Mars
In other words, hold my hand
In other words, baby, kiss me
مرا تا ماه به پرواز درآور
و بگذار تا در میان ستاره ها بازی کنم
بزار ببینم بهار در مشتری و مریخ چه شکلیه
یه جور دیگه بگم، دست منو بگیر
یه جور دیگه بگم، عزیزم منو ببوس

F By Fame(taejin)Where stories live. Discover now