ثانیهها بود که داشت، خونسردانه ولی کاملاً جدی نگاهم میکرد؛ بدون ذرهای انعطاف پذیری در نوع نگاهش که به من ثابت کند که میتوانم، باقی آنچه در دلم سنگینی میکرد را به زبان بیاورم.
نمیدانم چه اتفاقی افتاد برایم!
خاموش و مسخ شده کناری ایستادم و منتظر به لبهایش چشم دوختم اما او؛ به شکل مرموزی همچنان آرام و بیتفاوت بود نسبت به احساسات به غلیان افتادهام. تا اینکه؛ کمی از من فاصله گرفت و نگاهش را به فضای اطرافمان داد:
- فکر کردی میتونستی زنده بمونی؟
شوک بزرگی بود، از جانبش برای من!
اخم کردم و او بود که گفت:
- اونی که اومده بود سراغت، دلش به حالت نمیسوخت. حتماً کاری رو میکرد که ازش خواستن.
و بعدش؛ صورتش را به طرفم کرد زمانی که من، از بُهت حرفهایش، مضطرب شدم.
مدتی خاموش چشم دوخت به حال و روزم. سپس؛ در واکنش به رفتارم پوزخند زد و گفت:
- حال و روزت رقت انگیزه.
جا خوردم، از این برخوردش! کمی خودم را بیتفاوت از آنچه گفته بود نشان دادم اما دیگر نتوانستم تحمل کنم. بنابراین؛ آمدم تا مشتی محکمی به او بزنم که دیدم؛ او زودتر از من واکنش نشان داد و من را به زمین انداخت.
بالای سرم با اسحله و با چشمانی مصمم و جدی ایستاد و با عصبانیت سلاحش را میان پنجههایش میفشرد و تهدیدگرانه میگفت:
- یه دلیل بیار... یه دلیل منطقی که نفرسمت به جهنم.
دروغ چرا! ترسیده بودم از او؛ اما در آن لحظه بجای ترسیدن، دستم را روی سلاحاش گذاشتم و با یک حرکت آنی، آن را از دستش جدا کردم.
گیج شده بود و من میتوانستم این را از نوع حرکات و نگاهش بخوانم. پس؛ سریعاً ایستادم و اسلحه را تهدیدوار سمتش گرفتم:
- بمون سر جات.
خشکاش زده بود، مردد روبرویم ایستاد. بهتزده به من و اسحلهی توی دستم نگاه کرد و خواهشانه گفت:
- اون ماسماسک رو بده به من.
وبعدش؛ مستأصل پرسید:
- تو که نمیخوای با اون به من صدمه بزنی... میخوای؟!
نمیخواستم اما با نگاهی کاملاً قاطع، اسحله را مقابلش گرفته بودم و برای خالی نبودن عریضه، ضامن را پایین کشیدم و گفتم:
- شک داری؟ میتونم اثبات کنم.
سپس؛ سلاح را سمت دیگری نشانه گرفتم و ماشه را کشیدم.
YOU ARE READING
پسر ایرانی
Romance-میدونی دارم به چی فکر میکنم؟ کوتاه به نیمرخش نگاه کردم، صورتش اخم داشت اما نگاهش همچنان خونسرد بود وقتی گفت: - به تو و اون پیرمرد چشم بادومی. سپس با مکثی که زیادی طولانی نشده بود، حرفش را پیش گرفت: - چقدر دوست داشتم الان اینجا بود؛ دیدن اون حالت...