به تابلو مطب نگاه کرد(مطب روانشناسی دکتر لی)پوزخندی زد و وارد شد.رو به منشی کرد.
-کیم تهیونگ هستم.امروز قرار بود دکتر رو ببینم.
دختر منشی که از عطر شیرینش معلوم بود یه امگاست و تو دوران هیته شروع به چک گردن لیستش کرد
×بله درسته.لطفا یکم منتظر بمونین
تهیونگ سری تکون داد و از جیبش دو ورق قرص بیرون آورد.
-خانم پارک این قرص ها فورمون های دوره هیتتون رو آزاد نمیکنه و باعث میشه آلفا ها بهتون نزدیک نشن.همسر من همیشه از اینا استفاده میکنه
منشی با ذوق قرص ها رو از تهیونگ گرفت و تعظیم کرد.درسته تهیونگ یه آدم کش حرفه ای بود اما خب...اون به جونگکوکش قول داده بود از امگا ها محافظت کنه
روی صندلی نشست و به جونگکوکش فکر کرد.دیشب انقدر تو بغلش گریه کرده بود تا بالاخره خوابش برده بود.با یادآوری این که دیشب کوک بهش گفته بود ولش کنه،چون فکر میکرد هرزه اس و لایق تهیونگ نیست دندون هاش رو روی هم فشار داد و برای کشتن اون روانشناس مصمم تر شد
×آقای کیم.نوبت شماست
نیشخند وحشتناکی زد و در رو باز کرد.به جونگکوکیش قول داده بود امشب جسد اونو میاره.با دیدن مردی که بیشتر بهش میخورد ۱۷ ۱۸ سالش باشه تا یه مرد ۲۸ ساله پوزخندی زد.مرد لبخند کمرنگی زد و خودش رو معرفی کرد.
•لی یوجین هستم.افتخار آشنایی با چه کسی رو دارم؟
-تهیونگ هستم.کیم تهیونگ.
و با نفرت با یوجین دست داد.یوجین آروم روی صندلیش نشست و تهیونگ رو هم به نشستن دعوت کرد.
•خب آقای کیم مشکلتون چیه؟
-کیم وی(چرا یاد کیوی افتادم؟:|)رو میشناسی؟
•بله رئیس آدم کش های سئول
-شنیدی دیوانه وار عاشق یه امگای نره؟
•( لبخند میزنه)من اون امگا رو از نزدیک دیدم و لمسش کردم.واقعا به وی حق میدم عاشق اون بشه.
-شنیدی وی روی معشوقه اش خیلی حساسه؟
آخرین بار کسی که به گریه های امگاش گوش داده بود گوش هاش رو از دست داد
مو به تن یوجین سیخ شد
•چ..چرا اینا رو به من میگی؟
تهیونگ نیشخندی و از جاش بلند شد.به سمت صندلی یوجین رفت و اونو به سمت خودش برگردوند.صورتش رو تا جایی که یوجین نفس هاش رو حس کنه جلو برد
-چی میشه اگه بفهمی مردی که روبهروته کیم ویه؟
ادامه دارد...
YOU ARE READING
crazy alpha
Fanfictionname:crazy alpha couple:taekook genre:romance,omegaverse,angst,horror,kink,smut status:full وقتی یه فرشته عاشق شیطان میشه،به مرور زمان بال هاش رو از دست میده اما هیچ اتفاقی برای شیطان نمی افته.ولی وقتی شیطان عاشق یه فرشته میشه،اون فرشته همه چیزش رو...