one shot

2.3K 212 120
                                    

قاشق رو از روی میز برداشتم و زدم توی چاییم
بایک دستم چایی هم میزدم و بادست دیگم اشکامو پاک میکردم.
قاشق رو روی میز گذاشتم وباچشمای پراز اشکم به جیسونگ نگاه کردم وگفتم
فلیکس: جیسونگا
جیسونگ: بله
دوباره باصدای پراز بغضم صداش زدم
فلیکس: جیسونگاااااا
جیسونگ:لیکسیا لطفا دوست ندارم بااین قیافه ببینمت حرف دلتو بگو بیبی
فلیکس: جیسونگا من خیلی ناراحتم امسال سال دومم و هنوز باهیچ کس قرارنذاشتم.
بابغض مسخره ی توی گلوم ادامه دادم
فلیکس: توکه بهتر از هرکسی میدونی چقدر توی مدرسه به خاطره کک مکام مورد تمسخر قرارمیگیرمو همه بهم میگن به خاطره لاغری زیادت وکک مک هات کسی باهات قرار نمیذاره.
جیسونگ: لیکسیا بیخیال؛ منم همین امسال شروع به قرار گذاشتن بامینهو کردم پس نگران نباش هنوزم هم جای امید هست
شروع به خندیدن کرد و این منو به شدت عصبی کرد باپام کوبیدم توی پاشو بلندشدم ومحکم بادستام روی میز کوبیدم وشروع به گریه کردنو فحش دادن کردم
وقتی که گریه هام تموم شد روی میز نشستم و شروع به خوردن چایی نسبتا سردم کردم.
جیسونگ شروع به حرف زدن کردو منم بی حال تر ازقبل به جای نگاه کردن به اون از پشت شیشه ی کافه به خیابون نگاه کردم.
یک دفعه بلند شدم و زدم روی میز وگفتم خودددددددشههههههههههههههه
جیسونگ :ترسیدم.کی خودشه؟؟
فلیکس: جیسونگا بعدا میبینمت.
جیسونگ: هی فلیکس؟
بدون توجه کردن بهش از کافه زدم بیرون و پسر خوشتیپ وجذابی که از پشت شیشه ی کافه دیده بودم رو تعقیب کردم؛ بالاخره ایستاد ، گوشیمو دراوردم ازش عکس گرفتم.
شروع به خندیدن کردنمو زیر لب گفتم بالاخره نفرین سینگلی توی مدرسه تموم شد هوراااااااااااا.
.
.
.
.
.
.
جیسونگ: های لیکسی
فلیکس: های جی،خوبی؟
جیسونگ: خوبم ولی ازت ناراحتم که منو همینجوری ول کردی تازه مجبور شدم پول تو روحساب کنم.
خنده ی بلندی کردمو گفتم
فلیکس:فکر کردم نگران منی نگو نگران پولتی.
جیسونگ: معلومه که نگران پولمم،اخه تو به درد من میخوری یاپولم؟
فلیکس: معلومه، پولت
شروع به خندیدن کردیم و همون لحظه صدای بلای جونمو شنیدم
سونگمین: به به ببینین کی اینجاست سینگل بد بخت مدرسه.
وشروع به خندیدن کردن.
فلیکس:هاهاها خندیدیم،بعدشم کی گفته من سینگلم؟
سونگمین: اخه بااون کک مکای زشتت کی تورو تحویل میگیره جوجه؟
دوباره شروع به خندیدن کردن.حسابی عصبانی شده بودم که یاد عکس توی موبایلم افتادم.
فلیکس:باید به اطلاعت برسونم آقای کیم سونگمین که من الان تو رابطه هستم.
دوباره صدای خنده هاشون بلند شد.

سونگمین باحالت تمسخر امیزی گفت
سونگمین: ثابت کن.
تا سونگمین اینو گفت همه ی بچه های کلاس دور میزم جمع شدن و همهمه ی عجیبی درست شد.ترسیده بودم ولی سعی کردم به خودم مسلط باشم.
سونگمین: ثابت کن پس چراحرف نمیزنی لال شدی؟
فلیکس : باشه الان ثابت میکنم
گوشیمو از توی جیبم در آوردم،توی گالریم رفتم ؛ روی عکس پسری که دیروز ازش عکس گرفتم زدم وعکسو نشونشون دادم.
باصدای جیغ ازجام پریدم و گفتم چی شده؟
یجی: این هوانگ هیونجین نیستتتتتتتتت؟پسر خوشتیپ وجذاب مدرسه که سال آخریه و دوست صمیمیه مینهوعههههههههه؟
بااین حرفش هنگ کردم وباخودم گفتم یعنی اون پسر توی مدرسه ی ماعهههههههه،ذهنم داشت منفجر میشد که جیسونگ گفت
جیسونگ: خوب دوستان واسه امروز کافیه حسابی ازش حرف کشیدین،فردا صحبت میکنیم بای بای.
دستمو کشیدو منو برد بیرون توی حیاط هنوز توی شک بودم حالا باید چیکار کنم ، یه دفعه با ضربه محکمی که به کمرم خورد ، از جام پریدم
فلیکس: چته چرا میزنی روانیییی؟
جیسونگ: اخه اینهمه ادم چراااااا هیونجین که حتی اخلاقش از مینهو هم گند ترههههههه
بااین حرف جیسونگ کم مونده بود بزنم زیر گریه که یاده حرف یجی افتادم.
( این هوانگ هیونجین نیست؟پسر خوشتیپ وجذاب مدرسه که سال اخرشه و دوست صمیمی مینهو؟)
با داد جیسونگ به خودم اومدم وباحالت خیلی ملوسی گفتم
فلیکس: جیسونگا
جیسونگ: نمیشه
فلیکس: من که هنوز حرفی نزدم
جیسونگ: من از طرز اون جیسونگگگگگا گفتنت میفهمم که چی میخوای بگی
فلیکس: خوب چی میخوام بگم؟
جیسونگ: میخواستی بگی که من برم بامینهو صحبت کنم که توبری باهیونجین حرف بزنی.
فلیکس: واووووووو الحق که دوست خودمی،جیسونگا لطفا لطفا لطفااااااا
جیسونگ: گفتم نههههههههههه
.
.
.
جیسونگ: دم در کلاس مینهو ایستاده بودیم و منتظر بودیم که کلاسش تمام بشه.بانفرت به فلیکس نگاه کردمو بهش گفتم همیشه تو برنده میشی بااون نگاه لعنتیت که شبیه گربه شرکه، ولی بعدا به حسابت میرسم،خنده ی ریزی کرد.
مینهو: سلام هانای من
جیسونگ: لییییی مییننننننن من کجابودی نبودی؟ نمیدونی چقدر دلتنگت بودم
بااین حرف جیسونگ نزدیک بود بالابیارم.
مینهو: سلام فلیکس،خوبی؟
فلیکس: سلام هیونگ،ممنونم خوبم
مینهو: حالا چیشده سنجاب من اومده اینجا؟
جیسونگ: راستش میخوام یه کمکی بهم بکنی.
مینهو: ودر قبالش چه سودی به من میرسه؟
جیسونگ: باخنده ی شیطانی گفتم شب حرف میزنیم و رفتم درگوششو گفتم: " ددی"
مینهو:هیسسسسسسس آه ، هرچی باشه قبوله.
باتعجب به مینهو هیونگ نگاه کردم و توی دلم گفتم: واوووووو جیسونگ عجب راضی کنیه من نمیدونستم.
رفتیم بالای پشت بوم مدرسه و جیسونگ همه چیو واسه مینهو تعریف کردو ازش خواست تا به هیونجین زنگ بزنه که بیاد اینجا.
مینهو: باتعجب به لیکسی نگاه کردمو بهش گفتم: اخه بین اینهمه ادم چرا اون حالا،زدم زیر خنده.

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: May 09, 2021 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

my sweet boyfriend Where stories live. Discover now