19

473 123 74
                                    

روی کاناپه نشسته بود و با پاش روی زمین ضرب گرفته بود...
دل تو دلش نبود...

بعد از دو ماه جهیون بالاخره به خوابگاه برمیگشت و این یعنی تیونگ هر روز میتونست صورت پف کرده ی جهیون بعد از خواب رو ببینه و توی دلش هزار بار قربون صدقه ی دونسنگ عزیزش بره...

+بسه تیونگ... زمین سوراخ شد!

تیونگ گیج سمت یوتا چرخید

_ها؟

+میگم از بس پاتو کوبیدی به زمین سوراخش کردی!

یوتا با بی خیالی ایس امریکانوش رو توی دست گرفته بود و سمت اتاقش میرفت...

+جای نشستن اونجا پاشو دوش بگیر حاضر شو... یه ساعت دیگه میان دنبالمون...

تیونگ نفس عمیقی کشید و از جا بلند شد... سمت اتاقش رفت تا با اماده شدن کمی ذهنشو خالی کنه

حوله شو برداشت و سمت حمام رفت... کوتاه و مختصر دوش گرفت و پونزده دقیقه بعد درحالیکه حوله ی صورتی رو دور کمرش میبست از حمام بیرون اومد...

«ینی جهیون رسیده؟ »

هنوز این جمله کامل از ذهنش نگذشته بود که دستایی اونو محکم به حصار کشیدن...

نیازی به فکر کردن نبود...

این پوست روشن رنگ پریده... این بازوهای پر و کشیده... این دستایی که محکم کمرشو گرفته بودن...
یه نگاه کافی بود تا اونو بشناسه...

_رسیدی؟

جهیون که سرش رو توی گردن تیونگ برده بود و عمیق بو میکشید زمزمه کرد

+اوهوم... بوی بهشت میدی تیونگی...

جه گفت و بوسه های کوتاه و سبکی روی پوست نمدار تیونگ نشوند...

تیونگ که از حس اون بوسه ها بعد از مدتها روی ابرا بود به زور زمزمه کرد

_جهیونا... مارک نکنی...

جهیون بوسه ی خیسی زد و سرشو عقب کشید...

+لعنتی... اینطوری جلوم پیدات میشه و میگی مارک نکنم...

تیونگ با شل شدن دستای جهیون دورش چرخید و پسر رو محکم در اغوش کشید

_نمیدونی چقد دلم میخواد به همه نشون بدم با دیوونه ترین دونسنگم توی رابطه م... ولی نمیشه...

جهیون تک خنده ای زد

+درک میکنم هیونگ

_یااا... بهت گفته بودم هیونگ صدام نزن!

-میگم اگه جیک جیکتون تموم شده برید حاضر شید
یوتا درحالیکه دست به سینه وسط پذیرایی کوچیک ایستاده بود با پوکر ترین حالت ممکن گفت

تیونگ خجالتی خندید و خودش رو از بغل جه بیرون کشید

_اره دیر میشه...

𝐃𝐨𝐧'𝐭 𝐜𝐚𝐥𝐥 𝐦𝐞 𝐡𝐲𝐮𝐧𝐠 ✥ 𝐣𝐚𝐞𝐲𝐨𝐧𝐠-𝐜𝐨𝐦𝐩𝐥𝐞𝐭𝐞Where stories live. Discover now