روی کاناپه نشسته بود و با پاش روی زمین ضرب گرفته بود...
دل تو دلش نبود...بعد از دو ماه جهیون بالاخره به خوابگاه برمیگشت و این یعنی تیونگ هر روز میتونست صورت پف کرده ی جهیون بعد از خواب رو ببینه و توی دلش هزار بار قربون صدقه ی دونسنگ عزیزش بره...
+بسه تیونگ... زمین سوراخ شد!
تیونگ گیج سمت یوتا چرخید
_ها؟
+میگم از بس پاتو کوبیدی به زمین سوراخش کردی!
یوتا با بی خیالی ایس امریکانوش رو توی دست گرفته بود و سمت اتاقش میرفت...
+جای نشستن اونجا پاشو دوش بگیر حاضر شو... یه ساعت دیگه میان دنبالمون...
تیونگ نفس عمیقی کشید و از جا بلند شد... سمت اتاقش رفت تا با اماده شدن کمی ذهنشو خالی کنه
حوله شو برداشت و سمت حمام رفت... کوتاه و مختصر دوش گرفت و پونزده دقیقه بعد درحالیکه حوله ی صورتی رو دور کمرش میبست از حمام بیرون اومد...
«ینی جهیون رسیده؟ »
هنوز این جمله کامل از ذهنش نگذشته بود که دستایی اونو محکم به حصار کشیدن...
نیازی به فکر کردن نبود...
این پوست روشن رنگ پریده... این بازوهای پر و کشیده... این دستایی که محکم کمرشو گرفته بودن...
یه نگاه کافی بود تا اونو بشناسه..._رسیدی؟
جهیون که سرش رو توی گردن تیونگ برده بود و عمیق بو میکشید زمزمه کرد
+اوهوم... بوی بهشت میدی تیونگی...
جه گفت و بوسه های کوتاه و سبکی روی پوست نمدار تیونگ نشوند...
تیونگ که از حس اون بوسه ها بعد از مدتها روی ابرا بود به زور زمزمه کرد
_جهیونا... مارک نکنی...
جهیون بوسه ی خیسی زد و سرشو عقب کشید...
+لعنتی... اینطوری جلوم پیدات میشه و میگی مارک نکنم...
تیونگ با شل شدن دستای جهیون دورش چرخید و پسر رو محکم در اغوش کشید
_نمیدونی چقد دلم میخواد به همه نشون بدم با دیوونه ترین دونسنگم توی رابطه م... ولی نمیشه...
جهیون تک خنده ای زد
+درک میکنم هیونگ
_یااا... بهت گفته بودم هیونگ صدام نزن!
-میگم اگه جیک جیکتون تموم شده برید حاضر شید
یوتا درحالیکه دست به سینه وسط پذیرایی کوچیک ایستاده بود با پوکر ترین حالت ممکن گفتتیونگ خجالتی خندید و خودش رو از بغل جه بیرون کشید
_اره دیر میشه...
YOU ARE READING
𝐃𝐨𝐧'𝐭 𝐜𝐚𝐥𝐥 𝐦𝐞 𝐡𝐲𝐮𝐧𝐠 ✥ 𝐣𝐚𝐞𝐲𝐨𝐧𝐠-𝐜𝐨𝐦𝐩𝐥𝐞𝐭𝐞
Romance➷couple: jaeyong, johnten ➷genre: romance , slice of life ➷summary: اون همیشه مجبور بود تظاهر کنه چیزی جز هیونگ نیست ولی... به خودش که نمیتونست دروغ بگه هیچوقت جهیون رو به چشم یه دونسنگ ندید!