ساعت هفت بود
جونگ کوک تو اتاق گرمش تو خواب عمیقی بود
پتو رو بغل کرده بود و با آرامش خوابیده بوداما صدای گوشیش از خواب بیدارش کرد
با بد خلقی گوشی و که روی تخت بود برداشت و با صدای خوابآلودش جواب داد: بله؟؟؟_ از . کیم تهیونگ . فاصله بگیر
جونگ کوک به گوشی نگاه کرد و گفت: این دیگه کدوم خری بود
بی توجه به تلفن مشکوک دوباره چشماش و بست تا بخوابه اما بازم گوشیش زنگ خورد
خواست جواب نده اما وقتی اسم رییس و رو صفحه گوشی دید سریع جواب داد: بله اقای مینمین یونگی مرد خوش اخلاقی نبود فقط زمانی رو لبش لبخند مینشست که مشغول حرف زدن با پارک جیمین میشد
اون پسر میدونست چجوری قلب اقای مین و کنترل کنهصدای آروم اما قوی مین یونگی و شنید: قرارت و برای امشب گذاشتم ..... امشب با دوست اقای پارک میری سعی کن تمام کار هات و قبل ساعت شیش تموم کنی
بدون اینکه بخواد چیزی بشنوه تلفن و قطع کرد
جونگ کوک با حرص بالشت و پرت کرد و گفت: دستم بهت برسه پارت میکنم دوست اقای پارک ...... روز تعطیلم و خراب کردیهر کسی جونگ کوک و میشناخت میدونست روز های تعطیلش براش مقدسن اما ......
اون دوست اقای پارک همه چیز و بهم ریخته بود
اما جونگ کوک نباید میذاشت این احساس رو کارش تاثیر بذاره
قرار بود اون پسر و بکنه و تموم شه
یه بار
بعد همه چی تموم میشدالبته که جونگ کوک اشتباه میکرد
______________________________________
جونگ کوک تو اتاق همون هتل همیشگی رو تخت سفیدی نشسته بود
فضای اتاق یکم تاریک بود که باعث میشد همه چی رمانتیک تر به نظر بیاد
جونگ کوک به وسایلی که آماده کرده بود نگاه کرد
هنوز چند دقیقه تا اومدن اون پسر مهلت داشتطبق معمول همیشه زود تر اومده بود تا مطمئن شه همه چیز اوکیه
صدای در حواسش و پرت کرد
بلند شد و به سمت در رفت
در و آروم باز کرد
چهره معصوم اون پسر به کسایی نمیخورد که دنبال اسکورت باشنتهیونگ نتونست نگاهش و از کراش چند سالش برداره
بعد از این همه مدت هنوز هم موقع دیدنش قلب و ذهنش دیوانه میشد
جونگ کوک متعجب از نگاه عاشقانه پسر کنار رفت تا اون وارد بشه
تهیونگ وارد اتاق هتل شدن و استرس عجیبی بهش هجوم آورد
جونگ کوک در و بست و بیخیال روی تخت نشست
تهیونگ سعی کرد آروم باشه و خودش و ضایع نکنه
رو صندلی که کنار پنجره بود نشست و سرش و پایین انداختجونگ کوک با صدای خشن همیشگیش گفت: خوب بهتره قبل از اینکه کارمون و شروع کنیم در مورد یه سری مسائل حرف بزنیم
CITEȘTI
Kookv Do Me(F#ck Me) [ Completed ]
Fanfictionمن و بکن🍸 این فیک بیشترش اسماته زوج ها: کوکوی یونمین جیمین:بیا حرف بزن یه اسکورت خوب پیدا کردم ته گوشی گرفت و گفت:س..سلام _ بفرمایید؟ ته:امم.... من برای چیزه... شما.... آقای.... _بله من اسکورتم و جئون جونگ کوک هستم اسکورت: کسی که پول میگیره تا با...