part 4

1.2K 261 118
                                    

Queen of broken hearts : Blackbear

¥ قربان این چیه !؟

تمین با شوک گفت و موهاش رو بین انگشت هاش گرفت

= این جونگ کوک

تهیونگ با بیخیالی گفت و با نشستن روی صندلیش پاهاش رو روی میز گذاشت

¥ بله قربان ولی اون یه......

=مضنون؟؟نه کار اون نیست

¥ اونوقت چطوری مطمئنید

=چون ازش خوشم امده و به نظر نمیاد قاتل باشه !!

¥ قربان این دلیل قانع کننده ای نیست !

= برای من هست و اگه بخواد دست از پا خطا کنه....

تهیونگ تفنگش رو سمت سر کوک گرفت و صدای بوم مانندی مثل شلیک گلوله از خودش در اورد

=کارش....تموم

کوک با بالا اوردن سرش به اون دوتا خیره شد و مچ دستش رو که بخاطر زنجیر قرمز شده بود مالش داد

¥ الان آزاد ؟

تهیونگ نچی کرد و با پایین گذاشتن پاهاش سمت کوک رفت

=اون الان...

با گذاشتن دستش روی شونه ی کوک نیشخندی زد و اون رو به سمت خودش کشید

= تو زندان من ! و قراره داخل این پرونده بهم کمک کنه

تمین لبش رو گزید و مردد نگاهی به کوک انداخت

¥ امیدوارم بدونید دارید چیکار می کنید قربان

تهیونگ اهومی گفت و با دیدن عکس مرد دیروز روی میزش اون رو برداشت و مشغول  خوندنش شد

+من هیچ کمکی نمی تونم بکنم !

تهیونگ زیر چشمی نگاهی به کوک انداخت و موهاش رو بالا داد

=همینکه اینجا باشی کافی ،  یادت رفته جئون من فقط می تونم با یه کلمه تو رو تا ابد زندونی کنم پس بهتر مثل یه پسر خوب اونجا بشینی !

کوک ابرویی بالا انداخت و روی صندلی رو به روی تهیونگ نشست

+اینکه کسی رو برای ارضای کنجکاویت نگهداری جزئی از قانون پلیس هاست ؟

تهیونگ با گذاشتن پرونده روی کامپیوتر سمت میزش رفت و کلیدی رو از داخلش در اورد

=نه جئون اینجا من تایید تکلیف می کنم و....

با زدن انگشتش به چونه ی کوک سرش رو بالا اورد و شروع به برانداز کردن صورت پسر کرد
جز به جز
خال زیر لب و روی بینیش
چشم های درشتش
لب های نازکش و اون زخم کنار گونش
همش خاص بود
و صد البته اون نیشخند جذابش

= قانون های خودم رو دارم ولی اگه از ارضا کردن کنجکاویم خوشت نمیاد می تونی....

با رفتن به سمت در سرش رو برگردوند و نیشخندی زد

game !Donde viven las historias. Descúbrelo ahora