Queen of broken hearts : Blackbear
¥ قربان این چیه !؟
تمین با شوک گفت و موهاش رو بین انگشت هاش گرفت
= این جونگ کوک
تهیونگ با بیخیالی گفت و با نشستن روی صندلیش پاهاش رو روی میز گذاشت
¥ بله قربان ولی اون یه......
=مضنون؟؟نه کار اون نیست
¥ اونوقت چطوری مطمئنید
=چون ازش خوشم امده و به نظر نمیاد قاتل باشه !!
¥ قربان این دلیل قانع کننده ای نیست !
= برای من هست و اگه بخواد دست از پا خطا کنه....
تهیونگ تفنگش رو سمت سر کوک گرفت و صدای بوم مانندی مثل شلیک گلوله از خودش در اورد
=کارش....تموم
کوک با بالا اوردن سرش به اون دوتا خیره شد و مچ دستش رو که بخاطر زنجیر قرمز شده بود مالش داد
¥ الان آزاد ؟
تهیونگ نچی کرد و با پایین گذاشتن پاهاش سمت کوک رفت
=اون الان...
با گذاشتن دستش روی شونه ی کوک نیشخندی زد و اون رو به سمت خودش کشید
= تو زندان من ! و قراره داخل این پرونده بهم کمک کنه
تمین لبش رو گزید و مردد نگاهی به کوک انداخت
¥ امیدوارم بدونید دارید چیکار می کنید قربان
تهیونگ اهومی گفت و با دیدن عکس مرد دیروز روی میزش اون رو برداشت و مشغول خوندنش شد
+من هیچ کمکی نمی تونم بکنم !
تهیونگ زیر چشمی نگاهی به کوک انداخت و موهاش رو بالا داد
=همینکه اینجا باشی کافی ، یادت رفته جئون من فقط می تونم با یه کلمه تو رو تا ابد زندونی کنم پس بهتر مثل یه پسر خوب اونجا بشینی !
کوک ابرویی بالا انداخت و روی صندلی رو به روی تهیونگ نشست
+اینکه کسی رو برای ارضای کنجکاویت نگهداری جزئی از قانون پلیس هاست ؟
تهیونگ با گذاشتن پرونده روی کامپیوتر سمت میزش رفت و کلیدی رو از داخلش در اورد
=نه جئون اینجا من تایید تکلیف می کنم و....
با زدن انگشتش به چونه ی کوک سرش رو بالا اورد و شروع به برانداز کردن صورت پسر کرد
جز به جز
خال زیر لب و روی بینیش
چشم های درشتش
لب های نازکش و اون زخم کنار گونش
همش خاص بود
و صد البته اون نیشخند جذابش= قانون های خودم رو دارم ولی اگه از ارضا کردن کنجکاویم خوشت نمیاد می تونی....
با رفتن به سمت در سرش رو برگردوند و نیشخندی زد
ESTÁS LEYENDO
game !
Fanficبا ابروی بالا رفته به مرد که چاقو رو روی گلوی کوک گذاشته بود خیره شد و قهقه ای سر داد = پس تو فکر من تو دام تو گیر افتادم ؟؟ اشک فیک کنار چشمش رو پاک کرد و موهای بلندش رو بالا داد = کاملا اشتباه می کنی من تو این بازی نه برندم و نه بازنده ! بلکه من...