48

497 40 17
                                    

مدارکی که روی میز بودن کاملا تنها و دست نخورده بودن. هری کلا به یه ورش نبود و منم زیادی خسته بودم. پدرم اینطوری نبود که از وجود مدارک و اطلاعات توش خبر نداشته باشم و نایل هم همه چیشو حفظ حفظ بود.

"فکر میکنم این مدارک خواستار یکی از صدها هدف هامونه." نایل اعلام کرد، یه لبخند پر از حیله زد. چشماش خیلی درخشان و عالی بودن. با توجه به نحوه ی حرف زدنش میتونم بگم که خیلی به خودش مطمئنه.

هری بدون هیچ تردیدی به سمت جلو خم شد یه نگاه به مدارک کرد، با یه حرکت کوتاه برگه رو ورداشت. " این که اسم یه بانک و همه ی اطلاعاتشه. یه نقشه هم زیرش چاپ شده." به خشکی گفت.

نایل با سرش تایید کرد. "اره. همون بانکی که فری انقدر بهش اعتماد داره و پولاشو گذاشته داخلش. و این هر بانکی نیستش، اونا پولاشونو به صورت غیرقانونی به دست میارن. اساسا از سازمان هایی مثل سازمان پدرت، کاتالینا." نکته داستانو گفت و به من اشاره کرد.

"خب الان منظورت چیه؟" هری با آه گفت.

"انقدر ناراحت و ناامید به نظر نیا دیگه حاجی." با یه لبخند گنده اداشو دراورد. هری بدون هیچ خشمی به نایل نگاه کرد، فقط یه نگاه که پر از تهدید بود. نایل برای دفاع دستاشو اورد بالا. "خیله خب بابا اروم باش. ما میخوایم به بانک نفوذ کنیم. زیر نفوذ خودمون میگیریمش."

"پیشنهاد میکنی چطوری اینکارو کنیم نایل؟" پدرم ازش پرسید و تکیه داد.

پسره ی بلوند لبخندش بزرگتر شد. اون یه جایگاه خاصی واسه اینجور کارا داره. برای برنامه ریزی کردن. پروسه ی فکر کردن و عمل کردن توی چشاش لرزه تولید کرد.

یه بشکن زد و بلند شد تا ادامه بده. "دقیقا همینه. چطوره قضیه رو یکم سنتی اش کنیم؟ مثلا... باهاش خوش بگذرونیم. تصور کنین که ... حساب پول هر مافیایی که میبینیم رو نابود کنیم. قشنگ عصبانی میشن و قاطی میکنن. و نمیدونن هم که کی داره اینکارو میکنه."

"اینطوری دلشون میخواد که حتی بیشتر از قبل کاتالینا رو بگیرن چون بابت گرفتنش بهشون قول پول رو دادن." هری با عجله به این موضوع اشاره کرد. "داری فقط چاله الکی میکنی."

"اتفاقا برعکس هری. نگاه کن من تو این مثل چی واردم انگار که جواب یه امتحانی رو کف دستم نوشتم. اینکه هویت هامون کاملا مخفی باشه باعث میشه که همچین اتفاقی نیفته." نایل توضیح داد.

هری سرشو تکون داد. "تو که نمیتونی همه چی رو—"

"—و... همه چی رو یه راز نگه میداریم. در حال حاضر همه کسایی که توی بانکن حاضرن واسه چیزی که میخوایم بمیرن. و این ماییم که کنترلو تو دستمون میگیریم. ما همه ی دسترسی های به بانک رو مسدود میکنیم، با ده شماره همه ی وسایل ردیابی رو قطع میکنیم. اونا هیچوقت نمیفهمن. بانک برای فقط سه ساعت میشه خونه ی ما ، جایی که میتونیم پول و اطلاعات بدست بیاریم و راه همه ی سازمان هارو برای اون چند ساعت میبندیم. اونا نمیفهمن که کی داره این کارارو میکنه."

Dust Bones [Punk Harry Styles]Where stories live. Discover now