نزدیک خونه بودن جونگ کوک در حالی که داشت با آرامش رانندگی میکرد گفت: برای شام چی میخوری
ته سرش و از شیشه فاصله داد و گفت: امممم نمیدونم من سیرم
جونگ کوک تو کوچه خلوتی پیچید و گفت: تعارف نکن میدونم گشنه ای باید به غذای سریع آماده کنم
ته لبش و آروم گاز گرفت و گفت: امممم همون رامن خوبه
جونگ کوک به ته نگاه کرد و گفت: نه اولین باره داری میای خونم نمیتونم بهت رامن بدم
ته خندید و گفت: من که آدم مهمی نیستم چه فرقی ....
جونگ کوک با جدیت گفت: هستی ..... آدم مهمی هستی
ته به جونگ کوک خیره موند
حرفش چه معنی ای داشت
چرا این و گفته بود
جونگ کوک جلوی به ساختمون بلند نگه داشت
هر دو پیاده شدنجونگ کوک ماشین و قفل کرد و در و باز کرد
وقتی سوار آسانسور شدن هنوز هر دو ساکت بودن
ته هنوز هم تو افکار خودش بود و جونگ کوک داشت به این فکر میکرد که باید برای جلب توجه ته چیکار کنهوقتی آسانسور رسید هر دو پیاده شدن
جونگ کوک در خونش و باز کرد و هر دو وارد خونه شدن
خونه جونگ کوک بزرگ بود این و با تاریک بودنش هم میشد فهمید
جونگ کوک لامپ های خونه روشن کرد
وسایل خونه همه شیک و رنگ روشن بودنته عاشق حس خوبی بود که از خونه جونگ کوک میگرفت
حس آرامشی داشت که معتادش میکردجونگ کوک کتش و رو جا لباسی آویزون کرد و گفت: بشین تا برات یه نوشیدنی بیارم
ته آروم تایید کرد و و رو مبل کرم رنگ نشست همچنان داشت به دور و برش نگاه میکرد
تو خونه هیچ قاب عکسی دیده نمیشد دقیقا مثل خونه خودش
شاید جونگ کوک هم مثل خودش گذشته خوبی نداشت تا بخواد عکسی ازش نگه دارهجونگ کوک با دو تا شربت برگشت و یکیش و به ته داد
ته ازش تشکر کرد و گفت: مرسی واقعا بهش نیاز داشتم
جونگ کوک کنارش نشست و گفت: بعدش اگه خواستی میتونی بری حموم یا استراحت کنی تا غذا درست کنم
ته نگاهی به جونگ کوک کرد و گفت: راستش .... بیشتر از همه اینا گشنمه میتونم کمکت کنم که غذا زودتر آماده شه؟؟؟
کوک خندید و گفت: آره این و بخوریم لباس عوض کنیم بعد شروع کنیم
ته تمام لیوان و سر کشید از یخیش قیافش جمع شد
جونگ کوک خندید و گفت: انگار خیلی گشنته بریم
ته یکم خجالت کشید اما به لحن دوستانه جونگ کوک لبخند زد و پشت سر جونگ کوک به سمت اتاقش رفت
جونگ کوک در و باز کرد و اتاق مرتب و خلوتش معلوم شد
اتاقی که یه کتابخونه کوچیک و یه تخت دونفره
YOU ARE READING
Kookv Do Me(F#ck Me) [ Completed ]
Fanfictionمن و بکن🍸 این فیک بیشترش اسماته زوج ها: کوکوی یونمین جیمین:بیا حرف بزن یه اسکورت خوب پیدا کردم ته گوشی گرفت و گفت:س..سلام _ بفرمایید؟ ته:امم.... من برای چیزه... شما.... آقای.... _بله من اسکورتم و جئون جونگ کوک هستم اسکورت: کسی که پول میگیره تا با...