《16》

270 60 36
                                    

با دیدن خونه رو به روش چشماش برق زد

"دارم از خستگی میمیرم"

جیمین:اوووو هیونگ اینجا خونه ی قشنگیه...

جلوی دهنشو گرفت ..یادش اومد هوسوک خوابیده و حتی با صدای هیجان زده ی جیمین هم بیدار نشد

جیمین نفس ارومی کشید و دوباره به طرف جین برگشت و نگاه مهربونیو با چاشنی لبخند بهش هدیه کرد

"این پسر اخر منو میکشه.."

دستشو به طرف جیمین دراز کرد و دستای سفید و نرم و کوچیکشو بین انگشتای بلندش فشرد

"بزرگ شده"

همراه هم پیاده شدن و منتظر هوسوک نموندن

با بسته شدن ناگهانی در ون  هوسوک از خواب بلند شد و اطرافشو نگاه کرد

هوسوک:خونه خوبیه..

.......

جیمین:هیونگ چقد خوب ک کسی نیست اینجا نه؟میتونیم راحت حرف بزنیم و....

لوک:همگی‌جمع شید..اومدن

جیمین از ادامه دادن حرفش منصرف شد

"اینجا همه چی ابیه...و سفید..تا مجله ی روی میز..."

۳ دختر و ۳ پسر رو به روی جیمین و جین ایستادن

"خوابم گرفت..حتی ماهیای توی اکواریومم ابیه.."

لوک جلو رفت و شروع کرد به معرفی هر شخص

لوک:املی..

"قاب دور تلویزیونم سفیدههه؟"

دختر تپل و با نمک با چشمای سبز کمی احترام گذاشت

املی:سلام..خوش اومدید

"کره ایه چشم سبز"

جین سر تکون داد ولی جیمین با خوشرویی سلام کرد

لوک:دنیلا..

"خوابم میاد"

"چشماش میخنده"

دنیلا:خوش اومدین

"اتاق من کدومه؟چقد زیادن"

لوک:یونجی

"چشمای ابی وحشی؟...ازش متنفرم"

لوک:دنیل ...ویکتور..ایوان

"دنیل برادر دنیلاس؟ویکتور یه ادم تقریبا سالخورده ی عصا قورت دادس..ایوان..خوشگله...خوابم میاد"

ایوان:از اشنایی با شما خوشبختم

جیمین:اووووه تو کره ای بلدی؟

ایوان:یکم...

جیمین:افرین.. خیلی خوب صحبت میکنی..
۱
"تموم نشد؟جیمین..میخوام بفاکت بدم"

لوک:املی کار نظافت خونه..دنیلا..

جین:مهم نیست اتاقم کجاست

F By Fame(taejin)Where stories live. Discover now