لباسارو مرتب تو کمد گذاشتم و اومدم بیرون رو مبل نشسته بود و با نیشخند نگام میکرد
نمیدونم چرا اما واقعا حس میکردم تو چشماش برق خوشحالی هست با اینکه تو چهرش نشون نمیده
اما میتونم حسش کنمیکم تردید کردم میتونم فردا بهش بگم الان هم دیر وقته هم اینکه نمیخوام خوشحالیش خراب شه
-چی میخواستی بگی
اره فردا بهش میگم رفتم جلو کنارش رو کاناپه نشستم
+راجب اولین باری که همو دیدیم
یکی از ابروهاشو انداخت بالا
-خوب
+جریان اون مرده که کتکش میزدی و اون همه کیف پول چی بود
پوزخند زد
-چیز خاصی نبود بهم محکم تنه زده بود و منم عصبی بودم زدمش بعد فهمیدم دزده
چشمام گرد شد
+بعد به پلیس گفتی کیف پولارو اون دزدیده
-نه
+خدای من کوک
پوکر نگام میکرد
+اون پلیسه که تورو اورده بود پیشم گفت تو اونارو دزدیدی
انگشتشو رو لبش کشید
-خوب من فقط گذاشتم تو نادونی خودش بمونه
+واو
-فقط همین بود
سعی کردم خونسرد باشم و موفق شدم+اره امروز رفتی فروشگاه یادم اومد گفتم بپرسم
سرشو تکون داد
دروغ هم نگفتم واقعا میخواستم بدونم
...
+کوک نه لطفا...اونجوری نیست
با چشمای خونی اومد نزدیک تر دندوناشو محکم رو هم فشار میداد
-تو به من دروغ گفتی
با دادی که زد کل بدنم لرزید
+نه نه
چاقویی که تو دستش بودو محکم فرو کرد تو شکممبا وحشت بیدار شدم
به کنارم نگاه کردم
کوک عمیق خوابیده بود نفس نفس میزدم کل بدنم عرق کرده بود
از رو تخت بلند شدم و رفتم بیرون
با پاهای لرزون خودمو به اشپزخونه رسوندم
یه لیوان اب خوردم تا گلوم از خشکی در بیاد
این دیگه چه کابوسیه
کوک هرچقدرم ازم عصبانی بشه بهم چاقو نمیزنه
میزنه؟
با یاداوری کابوسم قلبم تپش گرفت
اون چهرهدلم نمیخواد اونو ببینم
-میسو
با صداش هین بلندی کشیدم و برگشتم سمتش
خواب الود بود و گیج نگام میکرد
-چیه
+هی...هیچی خواب بد دیدم
داشت میومد سمتم که گوشیش زنگ خورد
تعجب کردم اونم همینطور
کسی بهش زنگ نمیزد که درواقع کسی نمیشناختش که بخواد زنگ بزنه
برگشت رفت تو اتاق
لیوان و گذاشتم تو سینک و موهامو از جلو صورتم بردم کنار
رو گردنم هنوز عرق بود
صحنه های خواب جلو چشمم رژه میرفت و واقعا داشت اعصابمو خورد میکرد
کی این کابوسا تموم میشه
کل زندگی من براساس کابوس بود و من نمیدونم کی تموم میشن
چند دقیقه تو همون حالت موندم
با صدای پاهای کوک برگشتم
+کی...
با دیدن چهرش قلبم ریختیجوری بود انگار تسخیر شده بود مبهوت نگام میکرد
+کوک...
صدام لرزید رفتم جلوتر به گوشی تو دستش نگاه کردم
چشمم خورد به اونیکی دستش
با دیدن شیشه قرص وحشت تو کل بدنم رخنه کرد
نه نه امکان نداره امکان نداره
یه قدم رفتم عقب و بهش نگاه کردم
+اونجوری که فکر میکنی نیست
چقدر این جمله اشناست
کابوسم...واقعی شد...
-چی اونجوری نیست
این صدای کوک نبود...نه این کوک نیست
+توضیح میدم
لباش کم کم رفت بالا و بلند خندید
این خندیدنا بیشتر از داد زدنش منو میترسونه
+کی بود بهت زنگ زد
تیز نگام کرد موبایلی که تو دستش بود و محکم پرت کرد زمین
تیکه تیکه شد
-همونی که براش کار میکنی
با تعجب نگاش کردم
+نه دروغ گفته من برای کسی کار نمیکنم کوک قسم میخورم برات توضیح مید...
فریاد بلندی زد....چشمام پر شد و اشک گونه هامو خیس کرد
VOCÊ ESTÁ LENDO
Unwanted Killer | Jeon Jungkook
Romance-″اجازه نمیدم خودتو ازم دور کنی″ ″اگه من بخوام ازت دور بمونم چی؟″ -″اونوقت هیولایی میشم که ازش متنفر شی″🥀💛 Couple: Jungkook x Girl Genre: Angst, Romance, Psychology, Smut