چهره ام زرد، لبم چون گچ دیوار شده
میبینی؟
تنم از غصه این عشق تو بیمار شده
قصۀ عاشقی من صد طومار شده
بر دلم درد جدا گشتنت آوار شده
دل من خوار شده، بعد تو بی یار شده
کار هر روز و شبش، خنده مگو، زار شده...
بگذریم...
حال آغوش تو بر روی چه کس باز شده؟
با چه کس قصۀ بی غصهات آغاز شده؟
چه کسی محرم اسرار دل و راز شده؟
شعر پایان ببرم...
حال خود پیش کسی من ندهم هیچ بروز
خانه بعد از تو ندیدست دگر روشن روز
عشق قربانی مظلوم غرور است هنوز...