صبح شده بود ، و نور خورشید از بین پرده ها به داخل اتاق می تابید . آواز زیبای پرنده ها رو میشد از پشت پنجره از بیرون از اتاق شنید که جونگ کوک تکونی خورد .
_ اهه ... سرم !
جونگ کوک ناله ای از درد سرش بخاطر مشروب که دیشب خورده بود ، کرد .
خیلی اروم بلند شد و سر دردناکشو با دستاش گرفت . دماغشو از درد چین داد و لای چشماشو باز کرد .
_ اهه ... دیشب... دیشب چه اتفاقی افتاد یادم نمیاد ؟!
ناله ای کرد و با چشمایی که دیگه کاملا باز شده بودن به اطراف نگاه کرد و یه ست مبل بزرگ مشکی سمت چپ اتاق که یه میز وسطشون بود و یه قفسه که روی دیوار بود و سمت چپش یه اینه ی بزرگ کنار دست شویی بود ، رو دید .
_ تهیونگ ... کجاست ؟!
آب دهنشو قورت داد و سرشو به اطراف تکون داد اما اثری از تهیونگ پیدا نکرد .
"دیشب کار اشتباهی کردم؟"
" الکل که باعث نشد من کنترلم از دست بدم نه؟! "
" نکنه..."
" نه... نه... نمیتونه این باشه "
چشماش از تعجب گشاد شد و ذهنش به هر موقعیت و اتفاقی رفت و اهمیتی نداد که درسته غلطه اشتباه یا نه .
خنده ی عصبیی کرد .
_ من قطعا نمیتونم همچین کاری کرده باشم ... مگه نه؟!
از خودش پرسید و سعی کرد جوابشو که قطعا توی اعماق مغزش بود رو پیدا کنه ، اما این سردرد لعنتی همه ی اطلاعات توی ذهنش رو قفل کرده بود و اجازه ی دسترسی بهشون رو نمیداد .
چند بار قبل اینکه از تخت بیاد پایین ، پلک زد . دوباره نشست و بلند شد .
_ اهه ... باسنم که درد نمیکنه
لبخند احمقانه ای زد و کمی از گناه مغز نگرانش کم شد .
اما هنوز آروم نشده، پس شروع کردن به گشتن که ببینه آیا جایی از بدنش درد میکنه یا نه
_ داری چیکار میکنی؟!
جونگ کوک با شنیدن صدای عمیق و آشنایی که نمیدونست چرا هیجان زده شده ، آب دهنشو قورت داد .
جونگ کوک خیلی اروم چرخید تا با تنها همسرش که هیچی توی صورتش خوانا نبود ملاقات کنه .
پیراهنی تنش نبود و مقدار کمی قطره های عرق از روی سینه هاش و عضلات شکمش و در آخر خط V لاینش میچکید .
جونگ کوک با تردید سرشو پایین انداخت و به سینه ی پهنش و یه عضلات شکم کوچولوش و اون خط V لاینش خیره شد .
" اوه گاد چقد چیزش بزرگ ... "
وات د فاک! جونگ کوک بس کن داری به چی فکر میکنی .
VOUS LISEZ
𝑨 𝑺𝒆𝒄𝒐𝒏𝒅 𝒄𝒉𝒂𝒏𝒄𝒆 𝑨𝒕 𝒍𝒐𝒗𝒆 (Vkook) Translated ✅
FanfictionCouple : Vkook . Genre : Ampreg , Drama , Angst , Romance Written By ggukiestaehyung Translated By Kamari ───────ೋღ ღೋ─────── ده سالی هست که جونگ کوک ازدواج کرده اما هیچ عشقی از شوهرش جیمین دریافت نمیکنه . تهیونگ یه پدر مجرده که همسرش بعد از...