-چندین روز گذشته و هنوز از اون اتاق بیرون نیومده چیکارش کنیم؟
یونگی با ناامیدی اینو از جفتش پرسید و به دیوار تکیه داد
° تمامِ مدت بدنِ بیهوشه کوک رو بغل کرده و از سرِ جاش تکون هم نمیخوره
-اینطوری پیش بره تهیونگم از دست میدیم...حتی نمیاد بهمون بگه چه خبر شده!
°فقط امیدوارم زودتر تموم شه وگرنه معلوم نیست چه بلایی سرِ این سرزمین میاد!
-حتی غذا هم نخورده..
° بنظرت تو این موقعیت میتونه چیزی بخوره؟!
جیمین اینبار با ناراحتی اینو گفت و از درزِ در به تهیونگی که جونگکوک رو بغل کرده بود و به یک نقطه ی نامعلوم خیره شده بود نگاه کرد و آهی کشید
-ترسِ از دست دادن چیزِ مضخرفیه...بهش حق میدم دو دستی به جفتش بچسبه
° ترسِ از دست دادن برای زمانیه که تو هنوز چیزی رو از دست نداده باشی ولی دیگه تموم شده..اون کوک رو از دست داده...
-هی این حرفو نزن! مطمعنم دوباره بیدار میشه!
یونگی با اخم اینو گفت و امگا هوفی کشید
°امیدوارم...
در همین حال که الفا و امگا صحبت میکردن یکی از خدمتکار ها با عجله به سمتشون اومد و نامه ای رو بهشون داد
یونگی در حالی که اخم کرده بود نامه رو باز کرد و شروع به خوندنش کرد
هر خط که پایین تر میومد بیشتر از قبل میترسید تا جایی که نامه از دستش افتاد و با بُهت به جیمین خیره شد
امگا نامه رو برداشت و خودش هم بعد از خوندنش به همون حال دچار شد و با ترس نامه رو بست
°حالا..چه بلایی سرمون میاد؟! یعنی واقعا اگه تهیونگ نره اونجا باهامون واردِ جنگ میشن؟!
جیمین با ترس اینو پرسید و یونگی سرشو تکون داد
-کارمون تمومه..
°نه..نمیزارم این اتفاق بیوفته!..
امگا اینبار با لحنِ مصممی اینو گفت و بدونِ لحظه ای معطلی واردِ اتاق شد و در رو پشتِ سرش بست
به ارومی به سمت الفا و امگا رفت و جلویِ پاهای تهیونگ نشست
°سرورم
جیمین به ارومی اینو زمزمه کرد ولی واکنشی از الفا ندید
°سرورم امروز باید برید یجایی وگرنه بینِ سرزمین ما و پری ها جنگ ایجاد میشه!
امگا اینبار هم بعد از گفتنِ حرفش واکنشی دریافت نکرد پس اخمی کرد و از سرجاش بلند شد
°اگه نرید اونجا جفتتون میمیره!
تهیونگ با شنیدنِ کلمه ی جفتت بلاخره نگاهش رو به جیمین داد ولی همچنان جونگکوک رو بغل کرده بود
ESTÁS LEYENDO
𝑤ℎ𝑎𝑡 𝑤𝑖𝑙𝑙 ℎ𝑎𝑝𝑝𝑒𝑛? ❥︎
Hombres Loboزمانی که هنوز هم زندگی های قبیله ای وجود داشتند و گرگینه ها و خون آشام ها با یک قانون از همدیگر جدا شده بودند، آلفا و امگا ای سلطنتی تاج و تخت دنیای گرگینه ها را بدست گرفته بودند و در این راه باید با وجود تمام مشکلات در کنار همدیگر بمانند و در این ر...