داستان نامجین شروع شد (:
Hurts like hell : fleurie
اهنگ کاملا با پارت مچ پس فقط تا آخرش گوش کنید خودم دقیقه ی 2 و 23 ثانیه به بعد رو دوست دارم÷تمومش کن !
به سرعت خطاب به لئو گفت و با فاصله دادن لئو از خودش از روی میز پایین امد
÷ لقب RM مخفف ریل می درست ؟
با بالا امدن سر نامجون لبخندی زد و سرش رو کنار گوشش خم کرد
مثل اینکه اون اطلاعات درست بودن !÷ این توی واقعی نیست کیم نامجون ولی..
با وارد کردن دستش به داخل موهای نمدار نامجون اون رو عقب داد و لبش رو روی گوشش کشید
÷ همینم برای شناختت کافی بود مونی !
با رفتن جین با چشم های گشاد شده به رفتنش خیره شد و با بسته شدن در قهقه ای سر داد
% عروسک لعنتی
بین خنده هاش گفت و قطره اشکی روی گونش چکید !
< خب جین نظرت چیه بیشتر پیش بریم ؟
لئو به نیشخندی گفت و وارد دفترش شد
÷ چرا که نه !
با شنیدن این حرف جین ابرو هاش با تعجب بالا پریدن و جین رو بین خودش و دیوار گیر انداخت
< چی شد که نظرت عوض شد جینی
لبخندی زد و با گذاشتن دستش روی شونه ی لئو انگشت هاش رو تا شکمش کشید
÷ شاید چون قبلا فکر می کردم....
با پایین بردن دستش اون رو روی کمر بند لئو گذاشت و سمت پهلوش برد
÷ یه آدم عوضی و احمقی ولی الان.....
لبش رو به گوش لئو نزدیک کرد و نیشخندی زد
÷ مطمئن شدم !
با زدن لگدی به دیک لئو اون رو از خودش فاصله داد و به پایین پرت کرد
÷ اینم از کلیدا !
با گاز گرفتن لبش همراه با لبخندی گفت و کلید رو داخل انگشتش چرخوند
÷ دلم می خواد دوست دختر احمقت الان اینجا باشه تا ببینه چطور میمیری ولی.....
با گذاشتن پاش روی گردن لئو فشاری باهاش وارد کرد و لبش رو جلو داد
÷ حتی دوست ندارم چهره ی مسخرش رو ببینم می دونی چرا از آدم های خوب و ساده ای مثل اون متنفرم !
با دیدن چهره ی لئو که به قرمزی می رفت گفت و کلید رو داخل جیبش گذاشت
÷ چون انقدر نفرت انگیزن که همه رو می بخشن! آدم هایی مثل تو لیاقتش جز مرگ هیچ چیز دیگه ای نیست !
YOU ARE READING
game !
Fanfictionبا ابروی بالا رفته به مرد که چاقو رو روی گلوی کوک گذاشته بود خیره شد و قهقه ای سر داد = پس تو فکر من تو دام تو گیر افتادم ؟؟ اشک فیک کنار چشمش رو پاک کرد و موهای بلندش رو بالا داد = کاملا اشتباه می کنی من تو این بازی نه برندم و نه بازنده ! بلکه من...