LN 41.

166 57 38
                                    

چقدر رای هاتون کم شده ⁦(^._.^)ノ⁩
قسمت چهل و یکم – در حال محو شدن

گیموک دورف با نگاه به پادشاه و من شروع کرد:" درود بر پادشاه... و ناجی جوان ما جناب جئون. دو جاسوس ها رو گیر انداختیم اما عالیجناب جین حرف ما رو قبول نمی کنن."

وقتی شنیدم دورف برای نامجون و کریس از کلمه "جاسوس" استفاده کرد شوکه شدم. اون دو نفر توی محوطه ی قصر شناخته شده بودن...

آماده شدم که از شون دفاع کنم اما پادشاه لبخند زد و گفت:" چی باعث شده شما فکر کنید اونا جاسوسن؟ مگه نمی دونید کی هستن؟"

یکی دیگه از دورف ها جواب داد:" معلومه که میدونیم سرورم. حتی میدونیم یکی از اون ها نوه ی پسری شماس اما این نمیتونه تضمین کنه که اون نمیتونه یه خائن باشه. درسته؟"

پادشاه با آرامش تایید کرد:" کاملا درسته. ما باید مراقب همه باشیم اما نمیتونیم هرکسی رو که خواستیم بدون ثابت کردن متهم کنیم. مدرکی هم برای اثبات ادعا تون دارید؟"

گیموک تقریبا با غرور داد زد:" بله. معلومه که دارم."

تو این فکر بودم که چرا کریس و نامجون چیزی نمیگن.

و اون دورف ادامه داد:" مدارکی دارم که ثابت میکنه این دو نفر به صورت مخفیانه از محوطه توتم خارج شدن. وقتی داشتن دوباره به محوطه بر می گشتن من ازشون توضیح خواستم اما اونا از جواب دادن امتناع کردن."

یکی دیگه شون توضیح داد:" من عالیجناب جین رو خبر کردم تا بیان و با اونا صحبت کنن اما ایشون اومدن و ازمون خواستن تا اونا رو آزاد کنیم!"

دورف کلمه ی " آزاد" رو طوری تلفظ کرد که انگار این یک گناه نابخشودنیه... ما خیلی زود حرف های بعدیش باعث شد بفهمم چرا:" ما فراموش نکردیم که عالیجناب جین اصلت دیگه ای دارن و ممکنه به هم سرزمینی های خودشون کشش های خاصی داشته باشن اما..."

با این حرف میتونستم حس کنم که جین قدمی به عقب برداشت و چشم های نامجون گرد شد اما پادشاه این بار بدون لبخند همیشگیش شروع کرد:" به این خاطر فکر کردید اون ها جاسوسن؟"

دورف کمی معذب شد و سعی کرد حرفش رو اصلاح کنه:" البته منظور من این نیست که ایشون به سرزمین ما وفادار نیستن اما خب، کی میدونه چه زمانی ایشون ممکنه میلـ..."

پادشاه کمی جا به جا شد و با اون ابهت همین کافی بود تا دورف رو مجبور کنه حرف هاش رو متوقف کنه.

پادشاه به سادگی فقط به سمت پسرش چرخید:" جین؛ این خیلی شرم آوره که این آقایون رو اینطوری با این وضعیت تا اینجا آوردین، تو چنین شرایطی میتونستی از مقامت استفاده های بهتری داشته باشی."

وقتی پادشاه این رو گفت، همه بجز نامجون به سمت جین چرخیدن و اون که علنا شوکه شده بود شروع کرد:" اما پدر... شما...خودتون گفتید که کسی نباید چیزی بدونه که..."

Last Keeper + Season 3 updating 🔰Where stories live. Discover now