جلوی اینه قدی گوشه سالن بزرگ رقص ایستاده بود لباس استین بلندی همراه ردایی بلند هم رنگ برف به تن داشت شلوار مشکیش پاهای کشیداش را بلند تر نشان میداد ، سنگ گردنبندش به زیبایی در نور میدرخشید و موهای بلند سیاه رنگش به تنهایی سیاهی شب را به چالش میکشید ، چشمان کشیده خمارش مانند دریایی در یک نیمه شب بارانی همه را غرق خود میکرد لب هایی به سرخی گل های رز و بینی خوش تراشی که به زیبایی در کنار بقیه قرار گرفته بود تا چهره ای پرستیدنی بسازد چهره پرستیدنی که فقط میتوانست متعلق به شاهزاده ی زیبا و جوان کره هوانگ هیونجین باشد
روبان قرمز مورد علاقه اش را بین دهانش گذاشت و قسمتی از موهای بلندش را پشت سرش جمع کرد روبان را از اسارت لبانش خارج کرد سرش را پایین انداخت و برای بستن موهایش روبان را پشت سرش برد که ناگهان دستان ظریف و کوچکی روی دستانش قرار گرفت و حرکات دستانش را متوقف کرد سرش را بالا گرفت و با تعجب از اینه به پشت سرش نگاه کرد که با دیدن دوگویه زندگی بخش خدمتکار زیبا و مهربانش لبخند ارامی بر لبانش نقش بست پسرک خدمتکار با دیدن لبخند ارام اربابش لبخند دلربایی زد که باعث شد قلب بی جنبه ی شاهزاده خودش را به در و دیوار سینه اش بکوبد و برای بوسیدن لبان باریک و صورتی رنگ روباهش بی قراری کند .خدمتکار روبان قرمز را از دست شاهزاده خارج کرد و ان را بر زمین انداخت روبان سفیدی که دور مچ دستش گره خورده بود را به ارامی باز کرد و موهای شاهزاده را با همان روبان سفید بست لبخند روی لبانش پر رنگ تر شد که نشانه از رضایتش میداد به ارامی رو به روی شاهزاده ایستاد و موهایی که هنوز با بازیگوشی روی صورت شاهزاده بودند را مرتب کرد اما شاهزاده بی توجه به کارهای خدمتکار دوست داشتنی اش چشمانش را روی اجزای صورتش به گردش در اورده بود و تک تک اجزای صورتش را ستایش میکرد قلبش از این همه نزدیکی از قبل هم بیقرار تر شده و صدای فریادهایش انقدر بلند بود که هیونجین لحظه ای ترسید که پسرک زیبای روبه رویش نیز متوجه فریاد های بی قرار قلبش بشود بی توجه به دست هایی که در حال مرتب کردن لباسش بودند خودش را عقب کشید تا اسیبی به پسر ظریف و زیبای روبه رویش وارد نکند
پسر لبخندش از لبانش پرکشیده بود و چشمان ترسیده و نگرانش را به اربابش دوخته بود دست پاچه دست هایش که در هوا خشک شده بود را پایین اورد سریع روی دو زانوی خود نشست و دستانش را روی زانوهایش قرار داد سرش را پایین انداخت اشک هایش در چشمانش حلقه زده بودند خودش را بار ها بخاطر کار گستاخانه و بدون فکرش لعنت کرد او با چه جراتی دستان کثیفش را به شاهزاده زده بود؟او با چه حقی اینقدر به شاهزاده نزدیک شده بود؟او چگونه توانسته بود دستانش را بین موهای ابریشمی اربابش ببرد و سرخود روبان اربابش را عوض کند؟افسار قلبش اشتباه از دستش در رفته بود او نتوانست جلوی قلب عاشقش را برای لمس ارباب زیبایش بگیرد آر او عاشق بود عاشق شاهزاده اش.....
تمام وجودش برای بوسیدن لب های شاهزاده اش بی تاب بود هر روز با دیدن عشق پرستیدنیش تمام سلول های بدنش خواهان احساس کردن گرمای آغوشش بودند اما او مجبور به پنهان کردن احساسش بود تا بتواند تنها با دیدن شاهزاده اش از دور کمی ارام گیرد اشک های مروارید مانندش به ارامی جاری شدند و بعد از پشت سر گذاشتن گونه های سفید پسر مهمان کف چوبی سالن رقص میشدند هیونجین با دیدن اشک های خدمتکار زیبایش قلبش فشرده شد خواست به سمت پسرک قدم بر دارد اما گل های زرد رنگ اقاقیا که در گلدان شیشه ای روی میز کنار اینه بود توجه اش را جلب کرد لبخند زیبایی زد و به سمت گل های اقاقیا رفت یک شاخه از آن گل زیبا را از گلدان خارج کرد و به سمت فرشته غمگینش قدم برداشت درست رو به رویش زانو زد گل را کنار پایش قرار داد و با دستانش دستان کوچک و بانمک پسر را گرفت پسرک با تعجب سرش را بالا اورد و به اربابش خیره شد هیونجین اما با لبخند دلنشینی به دستانشان نگاه میکرد دستان سفید پسر که در جای جایش زخم های کوچک و بزرگی دیده میشد را بالا اورد و با ارامش پشت هر دو دست پسر را با عشق و محبت بوسید سرش را بالا اورد و به چشمان متعجب و براق دلربای کوچکش خیره شد لبخند ارامش بخشی زد و دستان روباهش را رها کرد گل زرد رنگ را از روی زمین برداشت و به دستان پسرک داد پسر سرش را پایین انداخته بود با شک به گل زیبای درون دستانش مینگریست دلیل رفتارهای شاهزاده را نمیفهمید با شنیدن صدای دلنشین شاهزاده سرش را بالا گرفت و به چهره پرستیدنیش خیره شد
-در زبان اسرار امیز و شگفت انگیز گل ها گل اقاقیا به معنی عشقی پاک و پنهانه
خنده ای ارام به چهره گیچ و سردرگم روباهش کرد بلند شد و دستانش را به سمت پسر خدمتکار دراز کرد
-همراه من برقص جونگین
جونگین ترسیده بی اهمیت به دست دراز شده هیونجین بلند شد بی توجه به خار های تیز شاخه گل درون دست راستش دستانش را مشت کرده بود و با ترس به اطراف نگاه کرد و در اخر به با چشمانی که از ترس پر شده بود به هیونجین خیره شد اگر کسی حرف اربابش را شنیده بود چه؟قطعا شایعات بی پایه و اساسی به گوش وزیران و مردم میرسید و باعث به خطر افتادن جایگاه اربابش میشد هیونجین که انگار متوجه افکار پسر شده بود خنده ای کرد و گفت
-نگران نباش کسی قرار نیست از اتفاقاتی که اینجا بین من و تو میفته خبر دار بشه
ترس درون چشمان جونگین کمتر شد اما هنوز رگه هایی از ترس درون چشمانش خودنمایی میکردهیونجین کمی عقب رفت پای چپش را کمی عقب تر از پای راستش قرار داد دست چپش را پشت سرش برد تعظیم نود درجه ای کرد و دستش راستش را به سمت جونگین دراز کرد سرش را بالا گرفت و با لحن مسخ کننده ای کلمات را بر زبان اورد
-به من افتخار رقص میدید زیباترین فرشته خدا؟
جونگین لبخندی به لطیفی گل های زرد اقاقیا درون دستانش زد و ارام دستش را در درست منتظر هیونجین قرار داد هیونجین به حالت ایستاده در امد و جونگین را به سمت خودش کشید شاخه گل اقاقیا از دست جونگین بر زمین افتاد دست ظریف پسرک بخاطر خار های تیز گل زخمی و خونین شده بود اما در ان لحظه آن موضوع بی اهمیت ترین مسئله ممکن بود ، دستش روی سینه هیونجین قرار گرفت و باعث شد لباس سفید هیونجین به خون الوده شود اما هر دو بی تفاوت به این موضوع فقط به چشمان هم خیره شده بودند و سعی در ارام کردن قلب های عاشقشان داشتند
هیونجین به چهره بانمک پسرک دوست داشتنیش خیره شده بود و مثل تک تک لحظات زندگیش شروع به پرستشش کرد ، موهای سیاه نسبتا بلندش که چشمان کشیده اش را میپوشاند لبان صورتی باریکش که برای یک لحظه بوسیدنشان بی قراری میکرد پوستی به سفیدی برف و گونه های صورتی رنگی که پسر را تبدیل به زیبا ترین خلقت خدا میکرد دستانش را ارام دور کمر باریک پسر حلقه کرد و فاصله بینشان را از بین برد چانه اش را روی شانه ی پسر روبه رویش قرار داد و با صدای ارامی در گوشش زمزمه کرد
-دستات و دور گردنم حلقه کن و خودت و به من پسپار
جونگین که از این فاصله معذب شده بود دستان لرزانش را ارام دور گردن شاهزاده اش حلقه کرد و با پیچیدن صدای اهنگ در سالن بزرگ رقص خودش را به هیونجین سپرد و گذاشت شاهزاده اش او را به هر طرف که میخواهد بکشاند
YOU ARE READING
Bloody white ribbon :)
Fanfictioncouple : hyunin Genre : angst * Romance * Sad end سهم ما از عشق سفیدی روبان من و سرخی خون دستان تو بود #hyunin #jeongin #hyunjin #straykids #skz #Oneshot