سلام همگی
خوبین خوشین؟⭐کامنت و وت فراموش نشه⭐
امیدوارم پارت رو دوست داشته باشین👻
●○●○●○●○●
با کت شلوار ست مشکی ساده اما شیکی جلوی در وایستاده بود، آدامس صورتی توی دهنش رو با سر و صدا باد میکرد و میترکوندش و دستی که هی به طرف یقه کشیده میشد تا بتونه با کرواتی که از ازل مخالفش بود نفس بکشه به طرز بامزه ای کیوتش کرده بود.
ترکیب تمام این ها با هدفون بزرگ قرمز رنگی که روی گوشاشه؛ نشون میداد اون تیپ زیادم انتخاب خودش نیست؛ پسر قد بلند فارغ از دنیا سرش رو با آهنگ تکون میداد و چیزی رو توی گوشیش تایپ میکرد.بعد از اینکه یه دل سیر نگاهش کرد از ماشین پیاده شد و با صدای کمی بلندتر از معمول صداش کرد. اما وقتی نشنید مجبور شد قدم هاشو به سمتش سوق بده.
لبخند روی لبش بی اراده بود هری نمیدونست اما حضورش همه چیز رو سرسبز میکرد، شایدم میدونست که انقدر برای گشتن با لویی خساست به خرج میداد!نمیخواست نگاه کنه، اخلاقی نبود اما گوشه ی چشمش به گوشیش افتاد و متوجه شد پسر داره تو یه سایت دوستی ثبت نام میکنه. از دید لویی توضیحات تماما اضافی بود یه لبخند چال نما هر کسی رو اغوا میکرد. یعنی خدا چقدر وقت از دیگر بنده ها دزدیده تا هری رو طراحی کنه؟
دست خودش نبود، دستی که رو کتف پسر برای آگاه کردنش خود یکم سنگین تر از معمول بود باعث شد پسر کامل به جلو پرت شه.آدامسش به گلوش بپره و به سرفه بیفته!
+هی وح...وحشی !پسرک بد اخلاق میخواست یه دعوای بزرگ راه بندازه، اما با دیدن لویی اخم کرد و همونطور که کروات مسخره و دو تا از دکمه هاش رو به بهونه ی سرفه باز میکرد، متوسل به قوی ترین سلاحش شد.
"کلمات!"+من هم طویله ایت نیستم رفیق!
_ صدات کردم نشنیدی!
+ پس تصمیمگرفتی لگد بزنی ؟
لویی شونه ای بالا انداخت، لب های آویزون از دردش واقعا خوشایند بود، هیچ توهینی نمیتونست لذت زدن پسر رو ازش بگیره!
-لگد رو با پا میزنن هری، کولی بازی در نیار!
وقتی انقدر آروم باهاش برخورد میکرد و جوری مسائل رو براش توصیح میداد انگار یه بچه ی دو سال هست دلش میخواست جفت انگشتاش رو تو جفت چشای آبی رنگ از خود راضیش بکنه!
کمی خم شد تا هم قد لویی بشه و اینجوری بیشتر حرصش رو دربیاره هر چند به طرز اعصاب خورد کنی فقط لبخند پسرکش می اومد.
+میدونی خر جز چه گروهیه؟
با سرگرمی ابروهاش رو بالا انداخت و لپ های هری به خاطر عصبانیت کمی سرخ شده بود، لعنت به دل نفهم؛ اما مغزم میگفت کاش میشد چلوندشون!
ŞİMDİ OKUDUĞUN
DEFECT
Hayran Kurgu[Completed_ L.S & Z.M ] لویی پزشکه؛ بعد از مدت ها دوست پسر سابقش رو که به خاطر بیماری ولش کرده رو توی بیمارستان در وضع وحشتناکی میبینه... . خاطرات قشنگن یا خاطره ساز که باعث میشن لویی دست به کاری بزنه که خودشم باورش نمیشد؟! ا.oiiii oiii.ا بوک در مور...