درحالی که به چانیول نزدیک میشد شروع ب حرف زدن کرد
'بنظرت کی تموم میکنن'
خب..سوال خوبی بود
ولی بهتر نیس ببینیم ازکجا شروع شده؟
-فلشبک-
همه جمع شدن بودن و داشتن واسه ضبط آلبوم گریم میشدن
البوم جدیدشون کلی وقت و انرژی ازشون گرفته بود
و خیلی وقتا حتی نمیتونستن همو ببینن ولی ارزششو داشت
با تموم شدن گریمشون رفتن سمت جایگاه
و شروع به عکاسی کاپلی کردن
شیومین و بک باهم بودن
ب تربیت بعدش سهون و کای ، چانیول و دی او بودن
به محض اینکه عکاسی شیوبک تموم شد نوبت سکای شد
و اونجا بود ک همه چی استارت خورد
هیچکس نمیدونست چشونه
ولی یچیزی خیلی واضح بود
کای کرمش گرفته بود..و عکاسا مجبور بودن برای هرعکس کلی وقت بزارن
و اون وسط یه اتفاقایی داشت رخ میداد
اوه..سهون دیگه طاقتش تموم شده بود
چون کای به هرروشی ک میتونست داشت کرمشو میریخت
و اعضا نگران بودن ک عکاسی امروز به میدون جنگ تبدیل شه
عکاسا که دیگه خسته شدع بودن یه وقفه برای استراحت دادن تا دوباره عکاسی جنجالی سکای و شروع کنن
به کای ک داشت سمتشون میومد نگاه کرد و همزمان ب غرغرای پاپی کیوتش گوش میداد'من واقعا نمیفهمم کرمش چیه میخاد ب سهون کرم بریزه چیکار ب عکسا داره؟تاکی باید موش و گربه بازیای این دوتا ببینیم اخه؟'
شیومین درحالی ک میخندید ب کای ک دیگه حالا نزدیکشون شده بود گفت کمتر کرم بریزه و تا اطلاع ثانوی سمت بک و سهون نره چون هردوشون نقشه قتلشو میکشیدن
کای شونهای بالا انداخت'باید سعی کنن زودجوش نباشن'
با این حرف سهون سمت کای یورش برد
'هووم..ک زودجوش نباشم ها؟'
کای با شیطتنت شونه بالا انداخت
'بلخره باید طاقتت زیاد باشه بیبی زودجوش بودن اصلاه وجه خوبی برای الهه یونان نیست'
دی او ک دیگه نمیتونست مسخره بازیای اونارو تحمل کنه درحالی ک میرفت فقط گوش زد کرد حواسشون باشه جایی رو ب فنا ندن
و خب معلومه ک ب چپ کایبک دایورت شد
چون الان شیطونی بک هم گل کرده بود و میخاست کرم خودشو بریزه
پس بازوی کای رو گرفت و در حالی ک سمت دیگه ای میرفت چیزی درگوش کای پچ پچ کرد ک باعث قهقهه کای شد
درحال استراحت که بودن ب ییشینگ که چین بود هم زنگ زدن
بعداز رفع دلتنگی هاشون و حرف زدن منیجراشون باهم تماس قطع شد
همشون خیلی میخواستن نه نفرشون باهم توی البوم باشن
ولی سوهو و چن سربازی بودن
و ییشینگ هم نمیتونست بیاد کره
این موضوع اونارو یکم ناامید می کرد ولی سعی میکردن خیلی بهش فکر نکنن
بعد از استراحت کوتاهشون دوباره شروع ب عکسای کردن و خب معلوم بود ک کای هنوز داشت کرم میریخت..
و این وسط نگاه های شیطون بک چان رو نگران می کرد
چون محض رضای خدا..این دوتا کرم وقتی شروع ب کرم ریختن میکردن مثل زلزله میشدن ک به هیچ وجه نمیشه کنترلشون کرد
و خب این حتا دی او رو نگران میکرد
با صدای خنده اعضا ب سکای نگاه کردن
کای داشت سیم تلفنو بزور از سهون میگرفت و خب سهون کسی نبود ک بیخیال بشه
انقد به اینکار ادامه دادن ک سیم پاره شد و همه گیج و گنگ اون دوتارو نگاه میکردن
دی او در گوش شیومین پچپچ کرد
'اگه سوهو هیونگ اینجا بود قطعا سکته کرده بود"
بعد از اون اتفاق سکای دیگه نه دعوا کردن و نه مشکلی درست کردن و حتی کای هم کرم نمیریخت
انگار فهمیده بودن دیگه همهچی از شوخی گذشته
بعد از پایان عکاسی سکای نوبت چانسو بود
و وقتی همه عکاسیها تموم شدن تولد شیومین رو جشن گرفتن
و برق حسادت و ناراحتی تو چشای کای وقتی معلوم شد ک کادوی سهون ب هیونگشرو دید
بعدازون هیچکس جرعت نداشت نزدیک کای بشه و سهون..همش درحال پوزخند زدن بود
چانیول خیلی سعی می کرد جلوی خندشو بگیره
کای ک خیلی حرصش گرفته بود به بک نزدیک شد'دوست پسرتو جمع کن هیونگ وگرنه قول نمیدم بچه های آیندشو سالم بذارم'
خب..حالا میتونیم برگردیم ب جایی ک دعوا بود..
اوه..خودتونو اماده کنید
-پایان فلشبک-
دی او ک سرش از داد زدنای سکای درد گرفته بود با گفتن جمله به جهنم بزار همو بکشن ب اتاق خودش رفت
شیومین یه نگاه تاسفبار به چانبک انداخت و با زمزمه چرا نرفتن خونه خودشون اونجارو ب مقصد اتاقش ترک کرد
چانبک مونده بودن جلو در اتاق کای ک الان سهونهم توش بود
خب..اونا چرا باید اونجا باشن؟
بک با کشیدن دست چان مجبورش کرد برن سمت اتاقشون و خدا میدونست میخاستن چیکار کنن..
و سکای..هنوز هم داشتن دعوا میکردن
ولی یهو همه جا ساکت شد
کای با عصبانیت ب سهونی ک داشت بیخیال لباسشو عوض می کرد نزدیک شد و با چنگ زدن موهاش صدای دادشو دراورد
-آی آی روانی ول کن کلمو کندیییی
+روانی خدتی به من نگو روانییی
-اخ کای ول کن کندی موهامووو
کای ک دید دوست پسرش واقن دردش گرفته موهاشو ول کرد..ولی خب هنوز هم ناراحت بود هم عصبانی
سهون با عصبانیت سمت اینه رفت تا چک کنه موهاش هنوز سرجاشه
البته ک کای دوباره شروع ب دادزدن کرد
با سکوت دوبارش سهون سمتش رفت با گرفتن کمرش لباش و لبای کای رسوند تا از دادزنای احتمالی دیگش جلو گیری کنه
کای هنوز هم عصبانی هم ناراحت..لازمه یاداروی شه؟
ولی با حلقه کردن دستاش دور گردن سهون بوسهرو ادامه داد
هربار ک سهون لبای کای و گاز میگرفت و محکم میمکید کای زبونشو تا جایی ک میتونست ب زبون سهون فشار میداد
بعد از چنددیقه جنگ لب ها و زبوناشون با جدا شدن از هم شروع ب نفس نفس زدن کردن
و اوضاع اون پایین..اصلن خوب نبود
به محض اینکه تونست یکم نفس بگیره از سهون جدا شد و با برداشتن حولش سمت حموم رفت
قبل ازینکه بخاد درو ببنده و قفل کنه با نگاه کردن به سهون شروع به ب حرف زدن کرد
+اينکه بخشیدمت دلیل نمیشه ناراحت نباشم و برای همین تنبیهت میکنم
با تموم شدن جملش لبخند کیوتی زد و در حموم رو بست
ودف..سهون با خودش فکر کرد
و با فهمیدن منظور کای یه نگاه ب پایین انداخت و وقتی بلند داد زد کیم کای صدای قهقه کای هم از تو حموم شنیده شد________
لازمه بگم اولین وانشاتمه یا خودتون میتونید حدس بزنید؟
اولین وانشاتمه و اصلنم برام مهم نیست بده یا نه
ووت ندید مهم نیست ولی لطفا نظر بدید و بگید بد نوشتم یا خیر
بوس بهتون کیوتیا
YOU ARE READING
black roses
Fanfictioncouple:sekai gener:fluff,real life,happy end محض رضای خدا..یکی این دوتارو کنترل کنهه