Kook:
چرا اخه چرا باید اون جفتم باشه خدایا از این وضع متنفرم ساعت 8 بود امشب به مناسبت عروسیه یونگی و جیمین خونشون دعوت بودیم اماده شدم وقتی داشتم میرفتم اون پسره رو دیدم اسمش چی بود!؟ اهان ته داشت جایی میرفت یعنی کجا داره میره اون یه امگا عه نباید الان بره بیرون اصلا به من چه
وقتی ته داشت از حیاط خارج میشد گوشیش زنگ خورد و جواب داد خب منم گوش کردم کاره دیگه ای نمیتونستم بکنم
ته: نه لطفا اینجا نه هر جا بگی میام فقط نمیخوام اینجا باشه مامانم اینجاست نمیخوام اون بفهمه
.........
ته:مینهو هرجا بگی میام فقط اینجا نه
.........
ته: باشه میام اونجا فقط من پولام تموم شده
اون داشت چی میگفت معلومه اون یه هرز ست اوه خدای من جفته من یه هرزست هه خنده داره من با نر بودن اون مشکلی ندارم در اصل من گیم ولی اون خیلی ضعیفه و نمیخوام که ازش مراقبت کنم اینجوری چی بهش وابسته میشم و نمیخوام این اتفاق بیوفته پسر خوشگلیه و بدن خوبیم داره ولی نمیخوام عاشق کسی بشم با همین وان نایت ها سر میکنم
داشت میرفت یعنی برم دنبالش..... اوم ...... بزار برم ببینم چی کار میکنه رفت و منم دنبالش رفتم اینجا یه خرابس اون اینجا میخواد چی کار کنه اونا کی بودن که داشتن میومدن پیشش اون..... اون مینهوعه
مینهو میشه گفت یه جورایی دوستیم اونم مثل من یه لاشیه ولی اون با ته چی کار داره !؟
مینهو: اوه خیلی وقته ندیدمت داداش کوچولو
داداش!؟ وایسا ببینم یعنی ته داداش مینهوعه نه امکان نداره ته بچه ی اون زنست
ته: م..... مینهو من..... من پول ندارم..... پولای ماهانم تموم.... شده چ..... چون همش رو.... به تو دادم ب.... ببخشید
مینهو: نه نه ته ته کوچولو تو باید برام پول بیاری میدونی اگه نیاری چه بلایی سر اون مامانت و خودت میاد تو یه امگایی به راحتی میتونم بهت تجاوز کنم تو که اینو نمیخوای مگه نه!؟ نمیخوای زیر برادرت ناله کنی درسته!؟
ته: نه.... من.... من برات پول میارم فقط..... به مامانم کاری..... نداشته باش
مینهو: باشه تا فردا بهت وقت میدم ولی الان باید کتک بخوری چون دلم میخواد یکی رو در حد مرگ بزنم
ته: نه..... خواهش میکنم..... هنوز جای کتکایی که قبلا زدی نرفته
مینهو:باشه پس ایندفعه با صورتت کارو انجام میدم نکنه میخوای مامانت بفهمه که هنوز منو میبینی و ازم کتک میخوری میدونی مامانت مامان واقعیت نیست تورو خانوادت ول کردن میدونی داداش کوچولو مامان بابامون از همون اول ازت متنفر بودن حتی قبل از اینکه بفهمن تو به امگایی اخه تو چطوری امگا شدی خانواده ما همشون الفاعن حتی مامانمون اونوقت تو امگایی
ته: نه با صورتم کاری نداشته باش میتونی بدنم رو کتک بزنی ولی صورتم نه.... هق.... من.....هق من خودم از اینکه... امگاعم..... هق شکایتی ندارم...... هق میبینی یه روز منم جفتم رو پیدا میکنم..... اون موقع اون ازم محافظت میکنه...... هق اون.... اون موقع تو و مامان و بابات رو..... میبینم که...... از اینکه منو ول کردن.... هق..... پشیمون میشن
مینهو: هههه ته یه حرفی بزن باور کنم تو حتی اگه جفتم پیدا کنی اون تورو قبول نمیکنه مطمئنم تازه اون داییت که همیشه ازت محافظت میکنه کو!؟ تنها الفایی که تو داری اونه که اونم ازدواج کرده نمیتونه ازت محافظت کنه خب ته اماده ای شروع کنیم داداشی
و بعد شرو کرد به کتک زدن ته این یعنی..... ته بچه ی واقعی اون زنه نیست....... و اونی که داره ته رو میزنه داداششه!؟...... ته.. اون... داره میمیره نه باید نجاتش بدم
کوک:مینهو بس کن
مینهو: اوه کوک توهم اینجایی خوشحالم میبینمت بیا تو هم از این کثافت لذت ببر انقدر بزنش تا بمیره یا میتونی یه کاره دیگه ای بکنی تو از امگا های نر خوشت میاد بیا به عنوان وان نایت ازش استفاده کن
کوک: خفه شو عوضی همین الان ولش کن
مینهو: اصلا تو چی کارشی!؟ به تو چه اخه!؟
کوک: من جفتشم
من الان چی کار کردم نه با این حرفم و این کارم باید ازش محافظت کنم
مینهو: چی!؟ تو جفته ته هستی!؟
کوک: اره منم حالاهم ولش کن
مینهو از من میترسید و با حرفم سریع ته رو ول کرد رفت رفتم سمت ته
کوک: هی خوبی!؟ هی
ته: اوه بله.... اخ... من خوبم.... من.... ممنونم که نجاتم دادین..... و... و ببخشید که براتون دردسر..... درست کردماون اون ته داغون شده بود نمیتونست حتی بلند شه باید چی کار کنم!؟
💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜💜
ممنون منتظر نظراتتون هستم
دوستون دارم
YOU ARE READING
My Omega
Fanfictionmy Omega Couple:kookv.namjin.yoonmin خلاصه: جانگ کوک الفای اصیل زاده که فردی بسیار سرد و خشن که از پدرش زیاد خوشش نمیاد مادرش رو وقتی 13 سالش بوده از دست داده و پدرش تصمیم میگیره دوباره ازدواج کنه تهیونگ امگایی که از یه خانواده تمام الفا سر در اورد...