جونگ کوک آستین لباسش و درست کرد و از تو آینه به ته که داشت با دقت نگاهش میکرد نگاه کرد و گفت: به قرار کاریه لاو نگران نباش
ته دست به سینه شد و گفت: من که چیزی نپرسیدم
کوک به سمتش چرخید و بدن لاغرش و تو اون لباس خواب تیره رنگ بغل کرد و گفت: یکی از دوستام که پلیسه تازه از ماموریت اومده دارم میرم پیشش تا به پروندتون نگاه کنه
ته سرش و رو شونه پوشیده کوک گذاشت و عطر خنکش و بو کشید و گفت: مراقب خودت باش جونگ کوکی نمیخوام اتفاقی برات بیوفته
کوک گردنش و بوسید و گفت: حواسم هست لاو
همون لحظه صدای باز شدن در اومد از جایی که ته نشسته بود کاملا به در دید داشت برادرش و شاد تر از همیشه دید جایی که دیگه اون لبخند فیک رو لباش نبود نگاهش به چیزی عجیبی افتاد یونگی در حالی که دستش و پست کمر جیمین گذاشته بود اون و همراهی میکرد
اما اون بین چیز دیگه ای هم بود نگاه غمگین پسری که پشتشون بود وقتی که جونگ کوک به جیمین زنگ زده بود تا ازش بخواد برای مراقبت از ته برگرده جیمین گفته بود که مهمون کین یونگی هم همراشون میاد اما اون پسر چرا اینقدر ناراحت بود
نگاهش رو دست یونگی قفل بود و همین باعث میشد ته فکر کنه اون پسر که یونگی به عنوان دوست معرفی کرده یه احساسات دیگه هم داشته باشه
جونگ کوک که دید ته کاملا تو فکر فرو رفته به شونش زد و گفت: لاو ..... لاو ... تهیونگ
ته به خودش اومد و جیمین و مقابلش دید بلند شد و برادرش و در آغوش کشید جیمین محکم برادرش و بغل کرد و گفت: دلم برات تنگ شده بود
ته چشماش و بست و گفت: منم دلم برات تنگ شده بود
جونگ کوک به پسری که بیرون اتاق کنار یونگی وایساده بود نگاه کرد و گفت: سلام مین سوکا
مین سوک لبخندی زد و گفت: سلام هیونگ
ته که از جیمین جدا شده بود گفت: جونگ کوکی .....
جونگ کوک به مین سوک اشاره کرد و گفت: برادر خونده هیونگه
مین سوک رو به تهیونگ تعظیم کرد و خودش و معرفی کرد جونگ کوک از اتاق خارج شد و رو به یونگی گفت: هیونگ من دارم میرم
یونگی نگاهی به ساعت سیاه رنگ تو هال انداخت و گفت: کی بر میگردی؟
جونگ کوک شونه بالا انداخت و گفت: نمیدونم
یونگی سری تکون داد و جونگ کوک خونه رو ترک کرد
⬜⬜⬜⬜⬜⬜⬜⬜⬜⬜⬜⬜⬜⬜
هوا هنوز سرد بود
لبه های کتش و بیشتر بهم چسبوند و دستاش و تو جیبش فرو برد تمام مدت حواسش بود که کسی دور و برش نباشه
ESTÁS LEYENDO
Kookv Do Me(F#ck Me) [ Completed ]
Fanficمن و بکن🍸 این فیک بیشترش اسماته زوج ها: کوکوی یونمین جیمین:بیا حرف بزن یه اسکورت خوب پیدا کردم ته گوشی گرفت و گفت:س..سلام _ بفرمایید؟ ته:امم.... من برای چیزه... شما.... آقای.... _بله من اسکورتم و جئون جونگ کوک هستم اسکورت: کسی که پول میگیره تا با...