° 2 °

1.3K 371 453
                                    

اولین باری که لویی در خونه‌ی هری رو زد یک روز صبح خیلی زود بود، هری توی تختش خواب بود، یا بهتره بگیم بیهوش شده بود، با شنیدن صدای در خواب الود چشم هاشو مالید و وقتی دید ساعت تازه هفت صبحه با بیچارگی نالید.

درسته هری میتونست ادم سحرخیزی باشه، اما این فقط برای زمان‌هایی بود که بخواد به خواست خودش بیدار بشه، نه وقتی یه نفر پشت در خونش جوری به در میکوبه که انگار پلیسی چیزیه.

وقتی دید کوبیدن به در خونش همچنان ادامه داره با اکراه از جاش بلند شد و پایین رفت، سوکی به سرعت پشت سر هری راه افتاد و شروع به میو میو کرد، اما هری فقط داشت غرغرای اول صبح گربشو نادیده میگرفت.

از پنجره نگاهی به بیرون انداخت و با دیدن لویی که جلوی در خونه‌اش ایستاده بود و یه بسته دستش بود گیج شد.
بدون اینکه حواسش باشه هنوز لخته و جز یه باکسر تنگ هیچی تنش نیست درو باز کرد.

لویی اول یه نگاه به باکسر تنگ هری انداخت و بعد به صورتش نگاه کرد، یا چشم‌های هری داشتن گولش میزدن، یا لویی واقعا با دیدنش سرخ شد، احتمالا گزینه دوم بود، چون لویی به سختی گلوشو صاف کرد و با صدایی که میلرزید شروع کرد:

"این در خونه‌ی من بود، فکر کنم خیلی واضح بهت گفته بودم که اشغالاتو از حیاط من دور نگه دار، درسته؟"

"درسته، از اونجایی من تماما میتونم پستچیو کنترل کنم."

غر غر کرد و بسته رو از دست لویی بیرون کشید.

"همش همین؟"

"واو، یکی اینجا یه صبح بد داشته."

"یکی اینجا همسایه‌ی بی ادبش اول صبحی محکم به در خونش کوبیده."

لویی بخاطر بداخلاقی پسر رو به روش نظر داد و هری در جواب بی اهمیت بهش گفت.

"تموم شد؟"

"حدس میزنم."

لویی شونه هاشو بالا انداخت و جوابشو داد.

"به هر حال، این بسته هارو برای کسی نفرست، منظورم اینه که ... صادقانه، کدوم ادم عجیب غریبی برای گربش یه کت مخصوص میخره؟ کاملا به درد نخوره."

"تو داخل بسته رو نگاه کردی؟ این تجاوز به حریم خصوصیه و من مطمئنم غیر قانونیه."

هری ازش فاصله گرفت، مردم واقعا همچین کارایی میکنن؟ لویی جز اون ادمای غیر محترم بود؟ توی اداب و رسوم مردم کلی اشتباه و خطا وجود داره.

"باید مطمئن میشدم که مال من نیست، وقتی دیدم یه کت صورتی پرز دار گربه‌ست فهمیدم که نیست، اخه ... واقعا؟ اون خودش پر از موئه، نیازی به یه کت نداره."

هری اخم کرد و لب و لوچش اویزون شد.

"این توی حراجی بود، انقدر قضاوت‌گر نباش."

ROMEO | L.SWhere stories live. Discover now