⚫1

3.2K 526 206
                                    


✴مسائل را پيچيده نكنيم. "کاسپارف" شطرنج باز معروف در بازی شطرنج به یک آماتور باخت!!
همه تعجب کردند و علت را جویا شدند؛ او گفت اصلاً در بازی با او نمیدانستم که آماتور است، برای این با هر حرکت او دنبال نقشه ای که در سر داشت بودم؛
گاهی بخیال خود نقشه اش را خوانده و حرکت بعدی را پیش بینی میکردم. اما در کمال تعجب حرکت ساده دیگری میدیدم، تمرکز میکردم که شاید نقشه جدیدش را کشف کنم ...
آنقدر در پی حرکتهای او بودم که مهره های خودم را گم کردم؛ بعد که مات شدم فهمیدم حرکت های او از سر بی مهارتی بود!!
بازی را باختم اما درس بزرگی گرفتم. «تمام حرکتها از سر حیله نیست آنقدر فریب دیده ایم و نقشه کشیده ایم که حرکت صادقانه را باور نداریم و مسیر را گم میکنیم..... و می بازیم!!!»


به تهیونگ نگاه کردم دستم و سمتش دراز کردم

-ممنون بابت همه چیز

بهم دست داد دستم و محکم تر تو دستش گرفت زل زد تو چشمام : نمیتونم ازت ممنون باشم پارک جیمین ولی میتونم تحسینت کنم

بهش لبخند زدم : میدونی تهیونگ دنیا همینه مثل صفحه شطرنجِ تا وقتی بازی و بلد نباشی همه میخوان یادت بدن ولی وقتی یاد میگیری که بازی کنی اونوقت همه میخوان شکستت بدن

بهم نزدیک تر شد: میخوای ببینیش؟

سر تکون دادم با دردی که تو قلبم حس میکردم درخواستش و رد کردم: نه من دگ باید برم میدونی که منتظرمه

نیشخند زد : فکر میکردم داری باهاش بازی میکنی مثل بقیه

گونه اش و لمس کردم که چشماش و بست بهش نزدیک تر شدم زمزمه کردم: منظورت خودتی؟

چشماش باز شد با اون چشمای فوق العاده اش زل زد بهم : فکر نمیکردی بتونم از دستت در برم نه؟

سرم و نزدیک گوشش کردم : از این به بعد من باید از دستت در برم نه؟

دستش پشت کمرم و نوازش کرد زمزمه کرد: تا وقتی مثل همیشه باهوش باشی من چیزی ندارم که دنبالت باشم دلیلی نداره که از دستم در بری

خندیدم ازش فاصله گرفتم : بعدا میبینمت

سر تکون داد گونه اش و بوسیدم : و بهت تبریک میگم تو لیاقتش و داری

بهم لبخند زد : برو پارک جیمین اصلا دلم نمیخواد بقیه اینجا ببیننت

نیشخند زدم: من به عنوان یه شهروند کره حق اینو دارم که ازت تشکر کنم به خاطر کارهات

صورتم و نوازش کرد : اره حتی میتونی حق بیشتری هم داشته باشی

مچ دستش و گرفتم : خداحافظ

chess king📍 |kookmin|Donde viven las historias. Descúbrelo ahora