ᴀ ᴘʜᴏᴛᴏ ʙʏ ᴜ

2K 267 84
                                    

موزیک بیت دار با صدای کم در حال پخش بود.
صدای شات های دوربین تو فضای نسبتا خالی استودیو اکو میشد.
دستیار های صحنه در تلاش بودند با سرعت صحنه ی عکس برداری رو برای کانسپت های مختلف آماده کنند.
صدای رسای عکاس جوان اما حرفه ای باعث می‌شد به سرعت ولی با آرامش ژست های عکاسیش رو تغییر بده.
نور سالن پوست برنزه اش رو بهتر از هروقت دیگه ای خیره کننده کرده بود و همین باعث می‌شد عکاس نگاه هرزش رو مدام روی پوست شکلاتی رنگش بچرخونه.
رکابی سفید رنگ و انگشت هایی که با اکسسوری دیزاین شده بودند همراه با میکاپ نسبتا وحشی صورتش باعث می‌شد عکس ها بازم طبق روال همیشگی تحسین برانگیز باشند.

_ خیلی خوبه کای

_ همینطوری ادامه بده پسر

_ میخوام یقیه گشاد لباست رو بین لب های درشتت بگیری

_ همین نگاه رو میخوام خودشه کای

_ اون انگشت های زیبات رو نشونم بده تدی

سهون با لحن شیطونی جملات رو پشت سر هم بیان می‌کرد و براش اهمیتی نداشت اگه کارکنان استودیو با نگاه های عجیبشون بهش خیره بشن.
سهون عکاس فوق حرفه ای با استعداد بی نظیر در عکاسی بود و لحن تند و گزنده ی همیشگی اش با کارکنا و مدل های مختلف باعث می‌شد حرف ها و اکت های الانش عجیب به نظر برسه.

طوری که کای، مدل کم سن و سال رو " تدی بر " خطاب می‌کرد و لب هاش رو خیس می‌کرد، باعت میشد پسر کوچیک تر به لرزه بیفته، اما کای تمام تلاشش رو برای مصمم بودن و پر قدرت نشون دادن خودش در طول عکاسی به کار گرفت.

اوه سهون عکاس رویایی کای بود. مردی که با وجود 32 سال سن با بهترین مجله ها همکاری می‌کرد و عکس هاش همیشه مورد توجه بیلبورد های بزرگ قرار می‌گرفتند و کای فرصت این رو پیدا کرده بود که سومین فتوشاتش رو با سهون اون شب انجام بده.

پیراهن مشکی رنگش در تضاد با پوست سفیدش خود نمایی می‌کرد و طوری که انگشت های استخونی اش دوربین رو بین خودشون گرفته بودند به کای کمک کرد که وقتی سهون با اون لحن سکسی و جذاب ازش بخواد گردنش رو به عقب خم کنه، لب هاش رو باز بزاره و با خمار ترین نگاه ممکن به دوربین نگاه کنه، فقط اون انگشت هارو روی گردن و چونه ی خودش تصور کنه و طبیعی ترین حالت رو تحویل سهون بده.

_تو عالی ای تدی بر

تحسین شدن توسط سهون، اون دلیلی بود که باعث می‌شد کای تمام تلاشش رو برای ارائه ی بهترینش انجام بده.

نه پول قراداد مهم بود و نه صفحه ی اول مجله و تبلیغات. کای فقط و فقط میخواست نگاه خیره ی سهون رو روی خودش حس کنه و توسط اون لب های بوسیدنی تحسین بشه.

با گرفته شدن آخرین عکس، کارکنان به سرعت به سمت کای هجوم آوردند و شروع به رسیدگی سر و وضعش کردند.
نگاه کای با اضطراب سهون رو در نظر گرفته بود که در حال چک کردن عکس های گرفته شده بود.
آستین هایی که به بالا تا داده شده بودند دست های قدرتمند و رگ های برجسته اش رو به نمایش گذاشته بود. اون شب سومین دیدارشون بود و صادقانه کای نمی‌خواست دوباره فرصت صحبت کردن با سهون رو از دست بده.

ᴏɴᴇ ꜱʜᴏᴛ ˢᵉᵏᵃⁱDove le storie prendono vita. Scoprilo ora