ووت فراموش نشه ❤️
نامجون با + ، یونگی با _ ، جکسون با# ، جین با & ، تهیونگ با $
⚡⚡⚡⚡⚡⚡⚡⚡⚡⚡⚡⚡⚡⚡
از دید جین:
در حالی که داشتم تویه گلخونه قدم میزدم و ذهنمو از همه چی خالی میکردم ناگهان یه صدا شنیدم و با برگردوندنه سرم و دیدن کسی تویه گلخونه تقریبا سکته هرو زدم!
با دقیق کردنه نگاهم تونستم تشخیص بدم همون مرده هست که به تازگی وارده عمارت شده.
ولی اینجا چیکار میکنه؟مگه نباید الان خوابگاه...اوه.
یادم رفته بود خوابگاه دیگ جا نداره.برا همینم اینجا هست.
خیلی بد شد.فکر نکنم با وجوده اون دیگه بتونم بیام اینجا .ولی اگه ازش بخوام شاید اجازه بده هر چند وقت یه بار بیام اینجا.مرده خوبی به نظر میرسه
واستا ببینم!!همین الان گفتم مرده خوب؟من درکل چند دقیقه هست که میشناسمش.تازه اگه بشه اسمه اون سلام کردن رو شناخت گذاشت.بعدشم، هرکسی که پا تو این عمارت گذاشته قطعا برایع نیته خوب نبوده
البته خب..شاید به اجبار اومده باشه اینجا...مثله من.
با به یاد اوردنه گذشته یه لبخنده غمگین رو لبام اومده .قرار نبود باز یاده گذشته بیوفتم
برا اینکه از این افکاراتم دوری کنم تصمیم گرفتم برگردم تویه اشپزخونه تا برایه شام غذا درست کنم
وقتی مرده از دیدرس نگاهم خارج شد با احتیاط از بین بوته های گل بلند شدم و به سمت دره گلخونه رفتم و از اون مکان خارج شدم
تو مسیر گلخونه تا عمارت دوباره سرم پر از فکر شد. ولی هم وارد اشپزخونه شدم و شروع به درست کردنه غذا کردم ذهنم از همه چی ازاد شد .بازم مثله همیشه این اشپزی بود که تونست اونو به ارامش برسونه و کاری کنه از دریایه افکار هایه منفی اش فرار کنه.
بدونه اینکه بخواد ذهنش به سمته نیرویه جدید که اگه درست یادش باشه اسمش نامجون بود رفت. خود به خود یه لبخند اومد رو لبش .اون رنگ نگاه اصلا از نظرش کثیف نبود.
بعده ازین همه مدت ودیدنه ادم هایه متفاوت تو این عمارت ،به این توانایی رسیده بود تا از نگاه طرف نیته درونیشو بفهمه
به همین دلیلم به این نتیجه رسیده بود که نامجون ادمه بدی نیست...احتمالا.
انقدر غرق فکر درمورد نامجون بود که حواسش از غذا پرت شد و اگر صدایه جکسون اونو از قلمرویه افکارش بیرون نمیکشید احتمالا همه یه زحماتش به هدر میرفت
جکسون وارد اشپزخونه شد : جین غذا حاضره ؟
جین با گیجی به ساعت نگاه کرد.اوه چه زود ساعت 7 شد
YOU ARE READING
The Devil's Soul
Fanfictionکاپل اصلی : نامجین کاپل فرعی : سپ ( یونگی و جیهوپ)، ویکوک ژانر : جنایی، اکشن، ماورالطبیعی، اسمات خلاصه: کیم نامجون یه افسر ارشد در سازمان اف بی آی هست که به دلیل اینکه در یکی از عملیات هاش در برابر کیم تهیونگ شکست خورده از مقامش کناره گیری میکنه کی...