💛28

2.7K 251 78
                                    

با یاداوری چیزی محکم بازوی هری رو گرفتم
سوالی نگام کرد..

″میگم هری، اگ...اگه کوک شخصیتش تغییر کنه چی؟″

چندلحظه نگام کرد، انگار داشت فکر میکرد
تو حیاط بودیم و پشت درختا مخفی شده بودیم، بعد چند لحظه تو چشمام نگاه کرد

″انگار نفهمیدی؟″

ابروهام بالا پرید″چیو؟″

″میدونی که جون وو همه جوره حواسش به کوک بود؟″

سرمو تکون دادم

″پس این عادیه که همه جای خونش دوربین گذاشته و زیر نظرش داره″

با اخم تایید کردم، متجاوز عوضی...

″خوب من ویدیوی اون روز رو دیدم″

اب دهنمو قورت دادم، همزمان چندتا چیز اومد تو ذهنم

″ک..کدوم روز″

″همون روزی که شخصیت جونگ کوکش تورو دزدید″

نفسمو فوت کردم″خوب؟″

″یادته که وقتی داشت بهت دست درازی میکرد چی شد؟″

چشمام گرد شد...مگه میشد یادم بره؟ فقط اتفاقایی که افتاد باعث شد کمرنگ تر بشه
به چشمای هری زل زدم

نیشخند زد″تو باعث شدی اون به خودش بیاد، الان تمام فکر و ذهنش تویی پس احتمال اینکه شخصیتش تغییر کنه خیلی کمه″

دستمو به پیشونیم زدم″این...این چند روزی که اینجا بودم شخصیتش تغییر کرد؟″

سرشو تکون داد″اصلا...تمام ذهنش درگیر پیدا کردن تو بود″

چندبار پلک زدم″این امکان نداره، درواقع نشدنیه، تغییر شخصیت دادن چیزی نیست که دست خود فرد باشه، یه اختلاله که امکان داره هر لحظه اتفاق بیوفته بدون اینکه بشه کنترلش کرد″
با لبخند به من هنگ کرده نگاه میکرد...

″خوب تو باعث میشی بتونه خودشو کنترل کنه″

″نه هری این خوب نیست، منطقی بهش نگاه کن، این که خودش بخواد با این مشکل مبارزه کنه خطرناکه
نیاز به درمان تخصصی داره، روانکاوی، هیپنوتیزم درمانی، با صحبت کردن...ممکنه بدتر شه″

با استرس لبمو گاز گرفتم، حالا هری با تعجب نگام میکرد

″بیماری ها و اختلالا عشق نمیشناسن، الان ممکنه اینطور باشه ولی هرچقدر که جلوشو بگیره فقط...بدتر میشه″

صورتمو با دستام پوشوندم و نالیدم″چیکار کنم؟ چیکار میتونم بکنم؟ ″

هری بازوهامو گرفت″ببین میسو، من از این چیزا سر درنمیارم، تو دکتری، الان فقط باید اروم باشی″

دستامو اوردم پایین، چشمام خیس شده بود″چطور اروم باشم؟ اگه یهو شخصیتش عوض شه و تو همون شخصیت بمونه چی؟″

Unwanted Killer | Jeon JungkookWhere stories live. Discover now