"جئون جانگکوک "
از پشت به پسری که چند وقتی بود تحت نظر داشتن نگاه کردم زیادی سرخوش و بیخیال به نظر میومد ایرپادم و تو گوشم گذاشتم
باهاش تماس گرفتم
-تهیونگ ؟
- چی شد؟
- پارک جیمین توجهش جلب شده
-خوبه, تونستی راضیش کنی باهات ادامه بده؟
-بهم پیشنهاد دوستی داد
تهیونگ خندید: همونطور که انتظارش و داشتیم اون پسر واقعا خوشگذرونه
-برمیگردم حرف میزنیم
تهیونگ: تو خونه میبینمت
-باشه
تماس و قطع کردم سمت خونه مشترکم با تهیونگ روندم سکس با اون بچه فوق العاده بود خندیدنش حرف زدنش موهای بلوند شده اش بدن ظریف و در عین حال عضله ایش دیوونه کننده بود
بیش از حد لوند و جذاب و اغوا کننده بود
ماشین و پارک کردم وارد خونه شدم باید دوش میگرفتم البته که وقتش و نداشتم
تهیونگ: اومدی؟
نگاش کردم اون و نامجون رو مبل نشسته بودن
نامجون: بهم ریخته به نظر میای
جلوشون نشستم : شماره اش و گرفتم قراره ب
ا هم آشنا شیم
تهیونگ: خیلی خوب
-بهم گفت حواسم به خودم باشه چون به محض اینکه مین یونگی بفهمه 24 ساعته یکی و میذاره دنبالم
نامجون: خودش این و گفت؟
-اره هوسوک و هم دیدم
تهیونگ: اونجا بودن نه؟یه قرار داشتن برای جابه جایی محمولشون
-هوسوک و یونگی بودن جیمین اصلا پیششون نبود شنیدم که به دوستش میگفت هیچ دخلی به کارای هیونگش نداره و دخالت نمیکنه
نامجون: پس ب
اهاشون کاری نداره
-مثل اینکه بعدش هوسوک اومد سراغمون و من گفتم که دوست پسر جیمینم اونم از این حرکت خوشش اومد یه جورایی انگار از دست اون دو نفر کلافه است
YOU ARE READING
chess king📍 |kookmin|
Fanfiction[شاه شطرنج] • |پایان یافته| _ تو بازی و ساختی و من تمومش میکنم و حالا «کیش و مات» کاپل اصلی: کوکمین _ یونمین ژانر: جنایی_رمزالود_عاشقانه